نیمه رجب سال شصتم هجری
با مرگ معاويه ، يزيد به جاى وى بر حكومت و خلافت جامعه مسلمين نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت كه از مسلمين بلاد و شهرها به هر طريق ممكن براى وى بيعت بگيرند. همچنين، نامهاى به پسر عموى خود وليد بن عتبه استاندار مدينه نوشت كه از مردم مدينه و به ويژه از سه شخصيت سرشناس، حسين بن على(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير براى وى بيعت بگيرد، لكن در مورد شخص حسين بن على(ع) سفارش بسيار نموده بود، كه براى ايشان كمترين مهلتى را روا مدار، اگر پذيرفت كه به مقصود رسيدهايم و گرنه سر او را از بدنش جدا كرده و براى من بفرست.
جلوه هاى مديريت در حركت امام حسين(ع)
نهضت حسينى نمايشگاهى است از عظمت و علوّ استعدادهاى انسانى؛ نمايشگاه تصميم گيرى، تدبيرو مديريت در شرايط بحرانى. نويسنده در اين مقاله كاركردهاى آشكار عاشورا در حوزه جذب و هدايت نيروها و اصحاب از مدينه تا كربلا را مورد بحث قرار داده است. وى تأكيد دارد كه امام حسين(ع) در تمام ابعاد مهارتهاى مديريتى اعم از مهارت فنى (نظامى)، سياسى، اجتماعى و انسانى شايستگى كامل و در حد عالى را دارا بوده است.
مقاله همچنان كه تصميمگيرى امام(ع) را برخاسته از آگاهى مى داند بر اين امر تأكيد مى كند كه آن حضرت با پيش بينى دقيق و برنامه خاص خود، نه شتاب زده عمل مى كرد و نه منفعلانه، بلكه با تصميمات به موقع و سنجيده، نهضت را به سوى هدف به پيش مى برد.
اصل برنامه ريزى را در تمام بخش هاى حركت حسينى، حتى در نحوه آرايش سپاه كم تعداد حضرت در مقابل سپاه انبوه دشمن مى شود مشاهده كرد. نويسنده ضمن تبيين اصل سازماندهى در نهضت حسينى در قالب برنامه ريزى كوتاه مدت و بلند مدت، به تشريح «رهبرى» امام حسين(ع) پرداخت، رهبرى اى كه عنصر آگاهى، انگيزش، تعهد به قانون و دستورات الهى، قاطعيت و تفويض اختيار در آن وجود داشت. وى به اين نكته نيز مى پردازد كه مسئله كنترل و نظارت در تمام مراحلِ قيام از جانب امام حسين(ع) به بهترين وجه صورت مى گرفت.
***جلوه هاى مديريتى حركت امام حسين(ع) از مدينه تا كربلا
تعريف مديريت اصولاً مديريت به سرپرستى كردن يك مجموعه انسانى به طرف يك مطلوب و هدف مشخص اطلاق مىگردد كه موضوع اصلى آن را انسان تشكيل مىدهد. به عبارت ديگر چنانچه مدير توانست نظام تمايلات عمومى و نظام انديشه و بالاخره «نظام رفتار عينى»
مجموعه انسانى تحت سرپرستى خويش را به صورتى منسجم و هماهنگ به منظور اجرا مأموريت يا تحقق هدف مشخص سازماندهى و هدايت نمايد مى توان گفت كه مديريت محقق گرديده است.
در نخستين سالهاى قرن 19 ميلادى يك صنعتگر فرانسوى به نام «هنرى فايل» چنين اظهار داشت كه همه مديران، پنج وظيفه اساسى يا كار انجام مى دهند كه شامل : تصميم گيرى، برنامه ريزى، سازماندهى و هماهنگى، هدايت و رهبرى، و نظارت و كنترل است كه در اينجا با شرح و توصيف تحليل گرايانه از چگونگى تدبير امام حسين(ع) در برابر مشكلات و مسائل آماده سازى كاروان و هدايت آن به سوى كربلا، جلوه كار كردهاى مديريتى مورد بحث قرار مى گيرد.[11]
1. تصميم گيرى تصميم گيرى عبارت است از گزينش يك راه از ميان دو يا چند راه با توجه به ملاحظات هدف، آينده نگرى، توانايى،... . هربرت سايمون «تصميم گيرى» را جوهر و اساس مديريت تلقى مى كند. به زعم وى مديريت چيزى جز تصميم گيرى نيست. از سوى ديگر تصميمات بايد متوجه آينده باشد و به چشم اندازهاى آينده نظر داشته باشد، زيرا در غير اين صورت بُرد نتايج تصميمات كوتاه مدت (مقطعى) و حتّى آسيب پذير خواهد بود. به عبارت ديگر براى حيات دراز مدت اهداف، انديشه ها و برنامه ها لازم است در تصميم گيرى ها، ابتدا پيش بينى صورت پذيرد.
از اين رو براى احراز چنين نقشى، مديران بايد از توانايى و قدرت تجزيه و تحليل مسائل، شجاعت، قاطعيت و تعهد برخوردار باشند. تصميمگيرى ها را نيز از نظر شرايط اخذ تصميم به سه دسته اساسى طبقه بندى كرده اند:
1. تصميم گيرى در شرايط مطمئن (certainty)، بدين معنى است كه تصميم گيرنده كاملاً به آثار و عواقب تصميم خود اشراف و آگاهى دارد، هر چند عواقب آن همراه با خطر باشد.
2. تصميم گيرى در شرايط مخاطره (risk)، تصميم گيرى در شرايط «ريسك» زمانى پيش مى آيد كه عواقب و آثار يك تصميم به دقت قابل پيش بينى نيست و معمولاً با توسّل به تخيّلات ناشى از قدرت، برترى طلبى و يا احساسات، چنين تصميم هايى اتخاذ مى گردد.
3. تصميم گيرى در شرايط نامطمئن (uncertainty)، معمول در اين نوع تصميم گيرى، شرايط نه كاملاً مطمئن و نه پيوسته همراه با مخاطره است، بلكه عمدتاً در وضعيت نامطمئن و يا در جوّ عدم اطمينان است.
اكنون با كسب معرفت كافى از مفهوم تصميمگيرى، به سادگى مى توان ابعاد و دقت تصميمات اتخاذ شده از سوى امام حسين(ع) را مورد تحليل و قضاوت قرار داد.
چنانكه گذشت امام حسين(ع) كه به منظور اقامه اصل اجتماعى اسلام يعنى امر به معروف و نهى از منكر، از بيعت با يزيد استنكاف نمود و با صراحت و قاطعيت آن را رد كرد، از طرف عوامل يزيد در مدينه، سخت تحت فشار و تعقيب قرار داشت، بدين جهت تصميم گرفت كه از مدينه خارج و در مكّه، حرم أمن الهى استقرار پيدا كند و از آنجا صداى اعتراض خود ر به گوش مسلمانان جهان اسلام برساند و پس از آن دعوت عمومى مردم كوفه را اجابت نمايد و به عبارت ديگر با رفتن به قتلگاه و ب هديه خون خود، فرزندان و يارانش اصل امر به معروف را احيا و چهره مصداق عينى منكر (يعنى خلافت يزيد) را بر ملاء نمايد. لكن در مسير اين حركت عده اى از مشايخ و مردان سرشناس اسلام و دوست داران امام(ع)، جلوى كاروان آن حضرت را مى گرفتند و او را از اين سفر منع مى كردند و راههاى متفاوتى را برابر تصميم امام، پيشنهاد مى نمودند، از اين رو براى قضاوت به مطلوبيت هر يك از راههاى پيشنهادى و همچنين تصميم امام حسين(ع) لازم است ابتدا به تشريح هر يك از آنها پرداخته و پاسخ امام را در مقابل بيان كنيم.
اولين سؤالى كه ممكن است از نظر ديدگاه مديريتى مطرح شود اينكه، آيا امام حسين(ع) در ابتدا از نتيجه نهايى تصميم اش (قيامش) آگاهى داشت؟ و يا اينكه در يك شرايط اجبار و ريسك قرار گرفته بود و تصميم او منفعلانه بوده است؟ آنچه از دلايل عقلى و نقلى فراوان استفاده مى شود اين است كه امام از ابتداى حركتش عاقبت آن را به روشنى مى ديد و از شهادت خود و يارانش حتّى از اسارت خاندانش آگاهى كامل داشت و با آگاهى چنين تصميمى را گرفته بود. گواه اين ادعا در پاسخ امامحسين(ع) به تصوّر مشابه از سوى امّ سلمه (همسر رسول خدا(ص)) به روشنى آمده است: «مادر، (فكر نكن كه از اين جريان تنها تو مطلع هستى) خود من بهتر از تو مى دانم كه از راه ظلم، ستم و از راه عداوت و دشمنى كشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گرديد و خداوند بزرگ چنين خواسته است حرم و اهل بيت من اسير و فرزندانم شهيد و به زنجيراسارت كشيده شوند و صداى استغاثه آنان طنين انداز گردد ولى كمك و فريادرسى پيدانكنند».[12]
از پاسخ امام بهام سلمه، عمر اطراف و ديگران، معلوم مىگردد كه آن حضرت به تمام مصائب وارده در اين حركت از اسارت خانواده و محل قبر خويش و جزئيات ديگر مطلع و آگاه بود زيرا كه اين آگاهى از طريق پدر و جدّ بزرگوارش نيز به او رسيده بود، حتّى نقل شدههنگام ازدواج حضرت زينب(س) با عبدالله بن جعفر، حضرت على(ع) در ضمن عقد شرط كرده بود كه هرگاه زينب خواست هم سفر حسين(ع) قرار گيرد عبدالله بن جعفر مخالفت نكند.[13]
با اين توصيف ملاحظه مىكنيد كه تصميمگيرى امامحسين(ع) از آگاهى و پيشبينى لازمنسبت به نتايج و عواقب آن برخوردار بوده است. به عبارت ديگر اين تصميم از بينانواع تصميمگيرى كه قبلاً به آن اشاره شد جزء مطمئنترين تصميمگيرىه محسوبمىگردد.
حال سؤال ديگرى كه در اين رابطه به ميان مىآيد؛ آنكه، آيا تصميم امامحسين(ع) از بين تصميمات مختلف انتخاب شده است؟ يا اينكه تنها تصميم و راه حل موجود بوده است؟ قبل از پاسخ به اين سؤال لازم است كه به فرايند اساسى تصميمگيرى عقلايى اشارهاى داشته باشيم: اصولاً براى دستيابى به يك تصميم عقلايى، منطق حكم مىكند كه مراحل زير را به ترتيب مورد توجه و عمل قرار دهيم:
الف. تشخيص و تعريف مسأله
ب. شناسايى راهكارهاى بديل و مناسب براى حل آن
ج. ارزشيابى پيامدها و آثار هر يك از راهكاره
د. گزينش راهكار مطلوب بين راه كارهاى شناسايى شده
ه. اجراى راهكار (تصميم) اتخاذ شده
قبل از خروج امام(ع) از مدينه، عدهاى از مشايخ حجاز و زنان و مردان سرشناس ودوستداران امام(ع) نزدش آمده و او را از اين سفر مخاطرهآميز منع كرده و هر كدام راهحلهايى، پيشنهاد كردند و امام(ع) نيز ضمن شنيدن نظرات آنان و تقدير از خيرخواهىودلسوزيشان به هر كدام پاسخ مناسبى داده است، كه اجمالاً به آنه اشارهمىشود:
پيشنهاد و راه حل اول(بيعت با يزيد): پس از امتناع بيعت و ردّ درخواست وليد (استاندار مدينه)، روزى در بين راه مروان امام را ملاقات كرد و گفت: اى ابوعبدالله، منتر پندى مىدهم كه اگر آن را بپذيرى، راه راست در پيش روى تو گشوده خواهد شد. امام فرمودند: بگو تا گوش كنم، مروان گفت: من به تو توصيه مىكنم كه با يزيد بن معاويه بيعت نمايى تا هم دين و هم دنيايت را نگهدارى.
حضرت در پاسخ فرمود: «اگر آدمى چون يزيد زمام حكومت اسلامى را به دست گيرد، ديگر اسلام نابود خواهد شد و براى آن بايد عزا گرفت.»
بيعت با يزيد از نظر امام؛ تنها تأييد كردن خلافت آدم ننگينى مانند يزيد نيست بلكه تأييد كردن سنّتى است كه براى اولين بار به وسيله معاويه مىخواست پايه گذارى شود.
امام(ع) در جاى ديگر فرموده است: «اگر آنان از من تقاضاى بيعت هم نكنند من باز هم آرام و ساكت نخواهم نشست زيرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بيعت با يزيد نيست كه با سكوت آنان در موضوع بيعت، من نيز سكوت اختيار كنم، بلكه وجود يزيد و خاندان وى موجب پيدايش ظلم و ستم و شيوع فساد و تغيير احكام اسلام گرديده و اين وظيفه من است كه در راه اصلاح اين مفاسد و امر به معروف و نهى از منكر و احياء قانون جدّم رسول خدا(ص) و زنده كردن راه و رسم پدرم على(ع) و بسط عدل و داد بپاخيزم.[14]
پيشنهاد و راه حل دوم(قيام در مدينه): عدهاى از ياران حضرت، قيام در مدينه ر پيشنهاد نموده بودند لكن بعدها براى آنان روشن گرديد كه امام(ع) به واسطه حركتش از مدينه تا كربلا توانست حداكثر بهره بردارى را در رابطه با روشن سازى افكار عمومى و حتّى جذب و آموزش يارانش بنمايد، علاوه بر آن چنانچه در مدينه نهضت را رهبرى مىنمود قبل از آنكه كوچكترين نتيجهاى گرفته شود توسط مأموران يزيد و حتى مردم جاهل و منافق كشته مىشد. از سوى ديگر، اصولاً از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در كربل مطرح بوده است، حتّى در زمان انبياى پيشين نيز روشن بوده كه حسين(ع) فرزند پيامبر خاتم در كربلا شهيد خواهد شد.[15]
پيشنهاد و راه حل سوم(پناه گرفتن در مكّه): عدهاى مانند ابنزبير، عبدالله بنجعفر و محمد بن حنفيّه مىگفتند مكّه حرم خدا و جاى أمن است، اگر در مكّه بمانيد بهتراست از رفتن به كوفه، لكن امام(ع) در پاسخ محمد بن حنفيه فرمود: خوف اين دارم كهيزيد مرا در حرم خدا با مكر و حيله به قتل برساند و بدين وسيله احترام خانه خد شكستهشود.[16] با كشته شدن زبير توسط مأمورين يزيد بر ديگران معلوم شد؛ كه آنها به خطا رفتهاند، يزيد و مأمورين او حرمت كعبه را نگاه نداشتند و ابنزبير را در مسجدالحرام كشتند.
پيشنهاد و راه حل چهارم (گرفتن امان از والى مكّه): هنگامى كه عبدالله بن جعفر از تصميم قطعى امام(ع) يعنى حركت از مدينه براى خروج بر يزيد مطلع گرديد، نزد عمرو بن سعيد والى مكّه رفته و از او براى امام(ع) أمان نامه گرفت. از اين رو والى مكّه به امام(ع) اعلام مىدارد «با خبر شدم كه تصميم دارى به طرف عراق (كوفه) حركت كنى، تو را به خدا از اختلاف بپرهيز و اگر از روى ترس و ناچارى به سمت عراق مىروى، به سوى من بيا كه در امان من خواهى بود». حضرت در پاسخ او چنين مرقوم فرمود: «بهترين أمانها، أمان خداست و كسى كه در دين، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان او برخوردار نخواهد بود».[17]
پيشنهاد و راه حل پنجم(فرار به نقاط دور دست): بعضى از افراد مانند محمد بن حنفيه به نحوى به امام پيشنهاد كردند كه به سوى يمن بگريزد، لكن امام در پاسخ آنانفرمودند: «من هرگز چنين نخواهم كرد و در انتظار قضا و قدر الهى هستم، تا خداوند آنچه را كه مىخواهد، انجام شود.»
از سوى ديگر؛ حكّام يمن نيز بىچون و چرا در فرمان يزيد بودند؛ به طورى كه در منزل تنعيم امام(ع) با كاروانى كه از يمن مىآمد برخورد كرد، سؤال فرمود اين اموال و هدايا براى كيست؟ آنها گفتند از حاكم يمن براى يزيد است، امام آن اموال را مصادره نمود. در اين رابطه برخى از انديشمندان گفتهاند كه چه بسا هدف از اين مصادره از سوى امام(ع) اثبات اين مطلب بوده است كه در يمن نيز با توجه به وجود چنين حكّامى در امان نبوده بلكه اگر به آن طرف مىرفت بىنتيجه به شهادت مىرسيد.[18]
در انتهاى اين بخش چنين استفاده مىشود كه سخن و پيشنهادهاى ناصحان و تصميم امامحسين(ع) هر دو راه حلهايى براى حل مسأله يا تعيين تصميم بود، لكن ناصحان و مشاوران ظاهر را مىديدند و شكست و پيروزى را با معادلات و محاسبات عادى و ظاهرى ارزيابى مىكردند و ساقط كردن حكومت يزيد و تشكيل حكومت حسينى را به عنوان هدف نهضت فرض كرده بودند، و از پشت پرده غيب و از واقعيت امر اطلاع نداشتند و ب اينديدگاههر چه مىگفتند حق بود، خيرخواهى و صداقت بود و امام(ع) نيز تأييدشانمىكرد. ولى امامحسين(ع) هدفى غير از تصوّر آنان داشت؛ امام واقع ر مىديد،هدفى بالاتر از پيروزى ظاهرى و حكومت كردن. امام مىدانست پيروزىاش دركشته شدن وشكست ظاهرىاش است، كه ناصحان از آن باك دارند و او را از آن برحذرمىدارند، به عبارت ديگر امامحسين(ع) در صدد بود تا با شهادت خويش مردم ر آگاه كند كه دين آن نيست كه دنياطلبان بنىاميّه دارند و همچنين نفرتى را كه در دل مردم از رفتار بنىاميه به وجود آمده بود، موجب نفرت از دين نگردد. البته همه آن رازها و اهدافى كه امام(ع) دراين نهضت دنبال مىكرد براى ما روشن نيست. لكن با توضيحات بالا براى م روشن شدكه؛ امام با پيشبينىدقيق و برنامه خاص خود در تصميمگيرىهاى هيچگاه شتابزده وانفعالى عملنمىنمود. و از اين رو يزيد را در چالشى سخت قرار داده بود، زير معمولاً مديرانى كه هوا پرستند، نمىتوانند در اوضاع پيچيده و بحرانى تصميم منطقى و عقلايى اتخاذ كنند.
2. برنامهريزى «برنامهريزى» عبارت است از پيشبينى اقداماتى كه به منظور تحقق اهداف بايد در آينده صورت پذيرد؛ به عبارت ديگر «برنامهريزى» يعنى فراگرد تعيين و تعريف اهداف و تدارك دقيق و پيشاپيش اقدامات و وسايلى كه تحقق اهداف را ميسّر مىسازد.[19]
در هر برنامه توجه به دو نكته حائز اهميت است؛ اول، دقت در هدفگذارى دوم، پيشبينى دقيق اقدامات آينده و زمانبندى آن.
نخست، هدفگذارى: در حماسه حسينى تعيين هدف به دقيقترين شكل آن صورت پذيرفته بود. تجلّى اين امر را بايد در نامهها و عملكرد امامحسين(ع) مشاهده كرد. اجمالاً در ضرورت هدف براى برنامه مىتوان گفت كه وجود آن از تشتّت آراء، هرج و مرج عمليات و بىملاكى در قضاوت جلوگيرى مىكند. از نكات بسيار مهم در اين رابطه مىتوان به موارد زير اشاره نمود:
1. در قالب هر برنامه دو نوع هدف وجود دارد؛ هدفهاى ظاهرى يا رسمى كه همان هدفهاى اوليه براى طرّاحى برنامه است، و هدفهاى واقعى كه برنامه در عمل به آن سو كشيده مىشود، و آنچه كه عاملان اجرا به آن مبادرت مىورزند هدفهاى واقعى است و چه بسا با هدفهاى رسمى متفاوت باشد. اين تفاوت در بسيارى از مواقع نگرانيهايى براى مديران و برنامه ريزان به وجود مىآورد. لكن در نهضت امامحسين(ع) تفاوتى بين هدفهاى رسمى و واقعى مشاهده نمىشود، زيرا آنچه كه امامحسين(ع) به عنوان هدف بيان كرده بود از پيش، پدرش على(ع) از جدّش پيامبر اكرم(ص) و او از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال بيان كرده بودند.
2. موفقيت يك برنامه نيز در دستيابى به هدفهاى آن است؛ كه اين امر مىتواند با توجه مداوم و مستمر به هدف در مرحله اجراء تضمين شود. از اين رو؛ امامحسين(ع) روزى كه از مدينه مىخواست خارج شود، اهداف نهضت را در قالب وصيتنامه به برادرش محمد بن حنفيه چنين بيان مىدارد: «مردم دنيا بدانند كه من يك فرد جاه طلب، مقام طلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نيستم، من چنين هدفهايى ندارم، قيام من قيام اصلاحطلبى است، قيام و خروج كردم براى اينكه مىخواهم امّت جدّ خودم را اصلاح كنم من مىخواهم امر به معروف و نهى از منكر بكنم...»[20]
در صبح روز عاشورا اين هدف را با عبارت ديگر تكرار مىكند:
«خداوند پايان كار را براى همه روشن كرده است كه همه كشته مىشوند و هر كس براى هدف ديگرى آمده از همين جا برگردد. فردا عدهاى نگويند ما به طمع حكومت و رياست رفته بوديم ولى مطلب عوض شد.»
دوم، پيشبينى و مرحله بندى: منظور از پيشبينى استفاده از فنونى است كه نحوه تداوم به انجام رسيدن اقدامات بعدى را[21] روشن مىسازد. از اين رو يكى از وظايف مديريت و رهبرى مجموعه انسانى، تخمين و پيشبينى وقايع و رويدادها مىباشد، به همينسبب امامحسين(ع) نيز به دنبال امتناع از بيعت با يزيد؛ اين دشمن مستبد وخونخواربه خوبى پيشبينى از اوضاع به عمل آورده بود كه جلوههاى آن را مىتوان درانتخاب مكان و زمان مبارزه، حتى شيوه مبارزه و عبور از موانع ايجاد شده از سوى دشمن ملاحظه نمود:
- در خصوص شيوه مبارزه؛ امام(ع) با توجه به درك دوران حكومت پدرش و برادر بزرگوارش و همچنين بىوفايى مردم كوفه به درستى مىدانست كه دعوت 12 هزار نفرى مردم كوفه از ايشان به واقعيت نزديك نيست، لذا در مقابله با يزيد با توجه به ياران اندك و اهداف عالى؛ بيدارى جامعه اسلامى و افشا و عملكرد حكّام بنىاميه به ويژه يزيد مىبايست شيوه مبارزه را نظامى - فرهنگى انتخاب كند.
از آنجايى كه درگيرى نظامى در مدينه احتمال مىرفت كه به نفع يزيد تمام شود، از اين روامام(ع) در كنار شيوه نظامى، شيوه فرهنگى را اتخاذ مىكند تا در صورت فراهم شدنشرايط نظامى، كار حكومت فاسد را يكسره كند و در غير اين صورت حداقل به هدفافشاى چهره فساد، و بيدارى مسلمانان دست يافته باشد، به يقين مىتوان گفت كهايننوعمبارزه يعنى نظامى - فرهنگى اولين بار بود كه در اين نهضت به كار مىرفت. ازاينرو به گمان قوى حركت خانواده پيامبر(ص) به همراه زنان و كودكان كم سن وسالحتى كودك شيرخوار تا كودكانى كه بايد دست آنها را گرفت و در دل تاريكى از كورهراهها وبيابانها از مدينه تا مكّه و از آنجا تا كربلا، عاطفه آن مردم را برانگيخته و آتشى بردلهاى مردهمىزد و سؤالهايى در اذهان عمومى به وجود مىآورد، كه بعدها ثمره آن روشن گرديد.
- در خصوص انتخاب مكان و زمان مبارزه؛ امام(ع) با انتخاب راهها و منازل رسمى (كه تقريباً از ميان آبادىها مىگذشت) در ايّام مباركى نظير شعبان، رمضان و ذىحجة به تحقق اهداف نهضت تسريع بخشيد زيرا فاصله بسيار طولانى طى يكصدوهفتاد و پنج روز به ويژه توقف چهار ماهه در مكّه (محل تجمع عبادى مسلمانان از سراسر نقاط) منجر به اين شد كه امام(ع) فرصت اطلاع رسانى را بيابد و پيام نهضت را ابلاغ كند و همچنين اقدام به جذب نيرو نمايد و در نهايت كاروان كربلا را براى حماسه عاشورا كاملاً آماده سازد. حتّى كشاندن 30 هزار نفر از سپاه دشمن به كربلا خود يكى از تدابير امام(ع) در اين زمينه بود؛ كه مبادا كشته شدنش مخفيانه صورت گيرد، بلكه در مقابل و مشهد ديدگاه 30 هزار نفر قرار گيرد تا براى مستندات تاريخى پيام عاشورا مؤثر واقع شود. به هر حال بايد اذعان نمود كه هزار نكته باريكتر ز مو در اين حماسه وجود دارد كه ما عاجز از ذكر تمام آن مىباشيم.
- برنامهريزى در روز عاشورا ؛ امام در شب عاشورا پس از جلسهاى كه با ياران خويش داشت به برنامهريزى جهت مقابله با دشمن مىپردازد و بهترين راه مقابله را انتخاب مىكند؛ به بررسى اطراف خيمهها مىپردازد و دستور مىدهد همان شب خيمهها را كه از هم دور بودند نزديك يكديگر قرار دهند و آن چنان نزديك آوردند كه طناب خيمهها در داخل يكديگر فرو رفت و به گونهاى كه عبور يك نفر از بين دو خيمه ممكن نبود و همچنين دستور دادند كه خيمهها را به شكل هلال نصب كنند و شبانه در پشت خيمهها گودالى حفر كنند كه اسبها نتوانند از روى آن عبور كنند، و امكان حمله دشمن از پشت كاملاً از بين برود. همچنيندستور دادند مقدارى از خار و خاشاك انباشته كنند تا صبح عاشورا آنها ر آتشبزنند كه تا اينها زندهاند دشمن نتواند از پشت خيمهها حمله كند؛ يعنى فقط از روبه روو راست و چپ با دشمن مواجه باشند و از پشت سرشان اطمينان داشته باشند. در واقع ب اين برنامهريزى امام(ع) توانست از سه طرف راه دشمن را مسدود نمايد و تنها يك راه باريكى براى ورود و خروج به خيمهها قرار داده بود و آن مسير هم به وسيله مردان جنگاور وشجاع مورد حفاظت قرار داده بود و اين تدبير باعث شده بود كه با تعداد 72 نفر از صبح ت عصر عاشورا در مقابل 30 هزار نفر مقاومت كنند و تلفات سنگينى (بيش از 1000نفر) نيز از دشمن بگيرند.
بنابراين در مىيابيم كه امامحسين(ع) در آخرين لحظات حيات خويش خود را از تدابير مديريتى (برنامهريزى) بىنياز نمىديد و مقاومت او در مقابل دشمن حالت انفعالى نبود، بلكه هوشمندانه و كاملاً مسلط بر اوضاع بوده است. در اين رابطه به تصويرى كه بر گرفته از نقليات تاريخى است دقت كنيد:
3. سازماندهى «سازماندهى» عبارت است از گروهبندى فعاليتهايى كه براى نيل به هدفها لازم است و تعيين سلسله مراتب نيروهاى انسانى در هر گروه از فعاليتهاست. از اين رو با سازماندهى تقسيم كار و ارتباط بخش نيروها به سمت هدفهاى واحد تحقق مىيابد. اجمالاً در تأييد وجود نوعى سازماندهى در حركت امامحسين(ع) لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه ؛ امام در آستانه عزيمت از مدينه به كربلا صراحتاً به دو بخش از مبارزه خود اشاره مىكند كه يكى بخش شهادت (عمليات نظامى) و ديگرى بخش اسارت (عمليات فرهنگى) خواندن اوست: «إنّ الّله شاء أن يراك قتيلاً و أن يراهّن سبايا».[22]
همچنين برنامهها را به كوتاه مدت شامل؛ (اقدامات و پيشبينى حوادث احتمالى در منازل طى شده) و برنامه بلندمدت كه شامل؛ (اسارت فرزندان و خاندانش مىشد) تقسيم نموده بود.
- برنامه كوتاه مدّت؛ كه در قالب حدوداً 21 منزل سازماندهى شده بود، اهداف و نتايج بسيارى به همراه داشت، براى پرهيز از تفصيل آن، تنها به چند محور اصلى آن اشاره مىشود:
1. تبيين اصول، مبانى و ماهيت نهضت جهت الگو قرار گرفتن آن براى آيندگان.
2. روشنسازى اذهان عمومى نسبت به اهداف و حقانيت نهضت.
3. مستند سازى نهضت عاشورا در تاريخ.
4. دريافت اخبار و اطلاعات از دشمن و اوضاع منطقه عملياتى.
5. جذب و آماده سازى نيروهاى عمليات كننده در روز عاشورا.
- برنامه بلندمدت؛ در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندانش سازماندهى شده بود؛ در نخستين نگاه همراه آوردن كودكان و زنان سؤال برانگيز بود و با مديريت جنگ نامأنوس احساس مىشد، امّا وقتى كه ماجرا با دقت مورد مطالعه قرار مىگيرد در مىيابيم كه علىرغم دشوارىها، حضور زنان و كودكان تا چه اندازه در تبيين و گسترش حماسه حسينى مؤثر بوده است.
اصولاً آنچه در تحقيقات تاريخى و ملاحظات علوم تربيتى ثابت شده است اين است كه زنان در نقش تربيتى و فرهنگى نسبت به مردان مؤثرترند. بدين جهت است كه در مديريت نهضت حسينى، هم براى مردان و هم براى زنان تقسيم وظايف و نقش مشخص ديده شده بود، البته نقش مردان در مدار خودش و نقش زنان نيز در مدار خودش. لذا يكى از تدابير مهم مديريتى امام(ع) در اين قسمت از سازماندهى نيرويى محسوب مىشد. بنابراين پس از عاشورا بلافاصله به طور مشخص برنامه بلندمدت فرهنگى و تربيتى به وسيله زنان به رهبرى زينب(س) آغاز مىشود (هر چند شروع نقش تربيتى و فرهنگى زنان از مدينه بوده لكن بطور مشخص پس از عاشورا ياد شده است). از اين رو مىتوان بيان نمود كه حضور زنان از مدينه تا كربلا و از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام و از شام تا مدينه همه بر طبق برنامه از قبل پيشبينى شده بود، زيرا بدون حضور و نقش آنان تعدادى از اهداف نهضت مانند؛ افشاى چهره فساد بنىاميه و يزيد و تثبيت نهضت، محقق نمىشد: سرّ نى در نينوا مىماند اگر زينب نبود كربلا در كربلا مىماند اگر زينب نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرىازرياء مىمانداگر زينب نبود چشمه فرياد مظلوميت لب تشنگان دركويرتفته جا مىمانداگر زينب نبود.[23]
4. هماهنگى هماهنگى در مديريت يعنى ؛ وحدت بخشيدن به عملكرد نيروها در مسير هدفهاى سازمان، اين وظيفه به شكلهاى مختلف و در قالب برنامه و اجرا بايد مراعات شود.
- هماهنگى و وحدت در هدف؛ هماهنگى در نهضت حسينى در متعالىترين وجه خود تجلّى يافته بود، همه مؤمنان و عاشقان كه با اهداف و عقايد امام هم نظر بودند، با شنيدن حركت و قيام امام(ع) از نقاط دور دست به سوى امام شتافتند و به شكلى وحدت يافته قيام حسينى را بر پا داشتند. مؤيد اين مطلب سخن خود امام(ع) است كه در پاسخ به محمد حنفيّهمىفرمايد: «برادر، تصميم گرفتهام كه به مكّه حركت كنم و من و برادرانم و فرزندان برادرانم و گروهى از شيعيان مهيّا و آماده اين سفر هستيم، زيرا اين عده با من هم عقيده بوده و هدف و خواسته آنان همان هدف و خواسته من است.»[24]
ملاحظه مىكنيد كه وحدت و هماهنگى در هدف از سوى اعضاء نهضت كاملاً وجود داشت؛ زيرا مقصود همه اصحاب براى شركت در نهضت تقرّب به خدا و انجام تكليف امر بمعروف و نهى از منكر بود.
- امّا وحدت و هماهنگى در عمليات؛ اصحاب در پيروى از رهبرى نهضت، فعاليتهاى يكسانى را انجام مىدادند. در روز عاشورا اصحاب در صفهاى به همپيوسته، يكرنگى، همراهى و وحدت خود را تا پاى جان خويش به نمايش گذاشتند، و هيچ گونه تعارضى بين عملكردهاى آنان مشاهده نمىشد، همه با هم به رهبرى امام(ع) با خون خود به وحدانيّت خداوند شهادت دادند و رمز موفقيت و جاودانگى را عينيّت بخشيدند.
حفظ اصل هماهنگى در آخرين لحظات حيات امامحسين(ع) نيز قابل توجه است؛ امام در روز عاشورا نقطهاى را كه مشرف بر نقاط ديگر بود مركز و قرارگاه خويش قرار داده بود و از آن مكان فرماندهى و عمليات مىنمود به ويژه اينكه آن نقطه نزديك خيام حرم بود و شايد مهمترين مقصود امام(ع) از انتخاب اين نقطه؛ حفظ هماهنگى لازم نيروهاى عملياتى ب نيروهاى پشتيبانى و فرهنگى بود، و هر گاه كه در آن نقطه قرار مىگرفت و بانگ «لا حول و ل قوّة إلّا بالّله» سر مىداد، همه نيروهاى در ميدان به ويژه نيروهاى پشتيبان و اهل بيتش قوت و انرژى ديگرى مىگرفتند و اين هماهنگى تا آخرين لحظات حيات امام وجود داشت.[25]
5. رهبرى كليت وظايف رهبرى، در اداره ا مور و توفيق در هدايت گروه به سوى هدفهاى معينخلاصه مىشود. از اين رو، هر مديرى علاوه بر وظايفى چون برنامهريزى، سازماندهى و كنترل بايد انجام وظيفه يعنى رهبرى و هدايت افراد سازمان را نيز عهدهدار گردد؛ انجام اين مهم نيز بدون توانايى نفوذ و تأثيرگذارى بر اعضاى گروه امكانپذير نمىشود. بنابراين، مدير در نقش رهبرى كسى است كه بتواند بر افراد تحت سرپرستى خود نافذ و مؤثر باشد.
در نظام مديريت اسلامى نيز رهبر ركن است و او است كه بار سنگين و پرمسؤوليت انبي و پيام آوران بزرگ الهى را در جامعه به دوش مىكشد. او در روند ميثاقى كه خداوند از او گرفته تا در برابر نابرابرىهاى حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور و تزوير مقاومت كند، هرگز كمترين ترديدى به خود راه نمى دهد و در ظرف انديشه او چيزى جز «اصلاح» كه همان دعوت به خير و معروف در جامعه اسلامى است وجود ندارد. بنابراين مىتوان گفت مفهوم «مديريت» در نظام اسلامى چيزى جز فرايند رهبرى جامعه نيست و بر اين اساس، جايگاه آن نيز برترين جايگاه اجتماعى است كه در فرهنگ مديريت اسلامى (در عالىترين سطح) از آن به امامت و ولايت ياد شده است.
هدايت و رهبرى در نهضت امامحسين(ع) بر پايه اصول و ارزشهاى دين قرار داشت، در اين بخش به تعدادى از اصول رهبرى در نهضت حسينى اشاره مىگردد:
اصل آگاهى: امام(ع) در آخرين روز توقفاش در مكّه و هنگامى كه قصد عزيمت به كربلا را نمود؛ با يارانش پيرامون حركت به كربلا و خطرات آن بيان مبسوطى را ايراد فرمود، به فرازى از آن توجه بفرماييد: «آگاه باشيد، هر يك از شما حاضر است در راه ما(يعنى راه اعتلاى كلمه حق) از خون خويش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فرد صبح حركت خواهم كرد انشاءالله تعالى.»[26]
امام(ع) در كليه مراحل نهضت به اصل آگاهىبخشى پايبند بود و هيچگاه نخواست كه از شعور ناخودآگاه يارانش استفاده كند كه سوار بر موج شود و مردم را سپر خود قرار دهد.
اصل انگيزش: يكى از اصول مهم رهبرى در نهضت كربلا اصل انگيزش بود، از اين رو امام(ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوى نماز گزاران نموده و براى ايجاد آمادگى روانى كامل يارانش چنين فرمود: «اى بزرگزادگان، صبر و شكيبايى به خرج دهيد كه مرگ چيزى جز يك پل نيست كه شما را از سختى و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاى هميشگى آن مىرساند. چه كسى است كه نخواهد از يك زندان به قصرى انتقال يابد و همين مرگ براى دشمنان شما مانند آن است كه از كاخى به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند.»[27]
اصل تعهد به قانون و دستورات الهى: معمولاً در شرايط بحرانى كمتر كسى است كه به قانون و موازين اجتماعى يا شرعى پايبند بماند لكن اولياء الهى و به ويژه امامحسين(ع) در سختترين شرايط، رهبرى خود را مبتنى بر رعايت قانون و موازين قرار داده بود، از اين رو در هنگامى كه با اولين واحد نظامى دشمن برخورد مىكنند؛ يكى از ياران آن حضرت يعنى زهير بن قين پيشنهاد مىكند كه بهتر است ما حمله را شروع كنيم زيرا با فرارسيدن نيروهاى امدادى هرگز قادر به كمترين مقاومت نخواهيم بود. امام(ع) در پاسخ به پيشنهاد ايشانفرمود: «من جنگ را آغاز نخواهم كرد.»[28]
روشن است كه پيشقدم شدن در جنگ با ارزشهاى مكتب مباين است و امام(ع) خود ر پاىبند بدانها مىبيند، هر چند كه در آينده به ظاهر به نفع آنها نباشد، لذا مىبينيم كه حضور قانونمند امام حسين(ع پس از 1400 سال نسبت به حضور فيزيكىاش اثر بخشتر است و منشأ تحرك و هدايت بسيارى از نهضتها پس از خودش شده است.
اصل قاطعيت: امام(ع) در تصميم خود مبنى بر عدم بيعت با يزيد و مخالفت با او و آفريدن حماسه عاشورا، به قدرى استوار، مصمم و قاطع بود كه هيچ قدرت و عاملى هيچ طرح و پيشنهادى نمىتوانست آن را متزلزل كند. اين استوارى و قاطعيت در تمام حالات و در تمام فراز و نشيبهاى نهضت عاشورا و در رهبرى آن حضرت، از آغاز تا پايان به طور يكسان حاكم بود، لذا اين اصل خود به عنوان يكى از رمزهاى پيروزى نهضت حسينى محسوب مىشود.
اصل تفويض اختيار: يكى از اصول بارز رهبرى نهضت در تمام مراحل، وجود آزادى و اختيار بود.
امام در شب عاشورا با ياران خود چنين صحبت مىكند: «من از همه شما تشكّر مىكنم، فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستيد و من بيعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مىدهم كه از اين سياهى شب استفاده كرده و به سوى آبادى و شهر خويش حركت كنيد، زيرا اين مردم فقط در تعقيب من هستند و اگر مرا بكشند با كسى ديگر كارى ندارند.»[29]
بر اين اساس امام(ع) مىخواست كه يارانش در نهايت آگاهى، آزادى و اختيار قدم دراينراه بگذارند، زيرا در ليست قهرمانان كربلا قرار گرفتن صلاحيت و اختيارمىخواست.
در نمونهاى ديگر؛ در روز عاشورا، حُرّ نزد امام(ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشم بهتر توان جنگاورى خواهم داشت تا پياده باشم. امام(ع) فرمود: «هرگونه مىپسندى عمل كن.»[30]
همانطور كه در اصول و مبانى رهبرى امامحسين(ع) ملاحظه گرديد، آزادى و اختيار انسان از مهمترين تأكيدات و ملاحظات رهبرى نهضت عاشورا بود لكن در نظام حكومتى بنىاميه و يزيد انسانها به مثابه مهره محسوب مىشدند؛ توهين و تحقير و زبونى كاركنان از مختصات مديريت و حكومت آنان بود. به عنوان مثال مىتوان به يك فراز تاريخى اشاره نمود: يزيد به يكى از فرماندهان ارشدش يعنى عبيدالله بن زياد گفت اگر حسين را به قتل نرسانى، زندگى تو را تباه و (به اصطلاح امروزى) شناسنامهات را باطل مىكنم، و داستان نسبت دادن پدرت زياد به ابوسفيان بر باد(افشاء) مىگردد و نژاد و نسب تو به سميّه مىرسد كه تابلو تباهى و بدكارى و رسوايى در جاهليت بود. اين نحوه ارتباط و برخورد توهينآميز از بالاترين رده تا پايينترين آن در اين نظام مديريتى جارى بود.
6. كنترل و نظارت كنترل و نظارت معمولاً براى شناسايى برنامهها و چگونگى اجراى آنها جهت حصول مؤثر هدفهاست. از اين رو وظيفه كنترل و نظارت، سعى در كشف نارسائيهاى موجود ورفعموانعى است كه بر سر راه رشد استعدادهاى نيروى انسانى و پيشرفت برنامهها قرار دارد.بنابراين توان شناخت و ارزشيابى فعاليتها، روحيّات و استعدادهاى كاركنان ومسيركار در سازمان همچنين دقيق و منضبط بودن و سعه صدر داشتن از مهارتهاى موردنياز مديران و رهبران است. در اين رابطه مىتوان به فرازهايى از نهضت حسينى اشارهنمود:
- از نافع بن هلال چنين نقل شده كه امام پس از بررسى بيابانهاى اطراف به سوى خيمهه برگشت و به خيمه خواهرش زينب كبرا(س) وارد شد. من در بيرون كشيك مىدادم، زينب كبرا(س) عرضه داشت: برادر! آيا ياران خود را آزمودهاى و به نيّت و استقامت آنان پى بردهاى تا مبادا در موقع سختى دست از تو بردارند و در ميان دشمن تنها بگذارند. امام در پاسخ خواهرش فرمود. «آرى به خدا سوگند آنها را آزمودهام و نيافتم آنان را مگر محكم و با صلابت و غرنده و خشمناك. آنان به كشته شدن در پيش روى من آنچنان مشتاق هستند مانند اشتياق طفل شيرخوار به پستان مادرش.»[31]
- در شب عاشورا نيز امامحسين(ع) از محيط خيمهها بيرون رفت تا نزديكى لشكر دشمن، نافع بن هلال (يكى از ياران امام) از امام(ع) سؤال كرد، دليل نزديك شدنش به لشكر دشمن در اين وقت شب چه بوده است؟ امام(ع) در پاسخ وى فرمود: آمدهام تا پستى و بلندى اطراف خيمهها را بررسى كنم كه مبادا براى دشمن مخفى گاهى باشد و از آنجا براى حمله خود و يا دفع حمله شما استفاده كند.
- همچنين در نمونه ديگر؛ يكى از فعاليتها در شب عاشورا اين بود كه اسلحهها را براى فردا آماده سازند، از اين رو مردى به نام «جَون» كه آزاده ابوذر غفارى بوده است و متخصص در كار اسلحه سازى، اين مرد در خيمهاى كه به اين كار اختصاص داشت مشغول آماده كردن سلاحها بود؛ امام در آن شب آمد تا از او سركشى و بازديد كند.
ملاحظه مىشود كه نظارت و كنترل در تمام مراحل نهضت جارى و سارى بود.
خلاصه و نتايج با مرور اجمالى از مباحث ياد شده نتايج زير به دست خواهد آمد:
1. الگوهاى مديريت را با تمام تنوعهاى ظاهرى و صورى آن به دو نوع مادى و الهى مىتوان تقسيم كرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترين و گوياترين تابلوى نمايش اين الگوى مادى و الهى است.
2. از نظر امامحسين(ع) مديريت و حكومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعه اسلامى عظيمترين فتنه و بليّه و بزرگترين عامل فساد و تباهى امت اسلامى است.
3. مديريت حماسه عاشورا، الگوى كارآمدى را براى هدايت جامعه انسانى به ويژه در دورههاى بحرانى و استبداد خارجى و يا داخلى به دست مىدهد.
4. در بخش هدف اين نتيجه حاصل شد كه؛ مديريت بايد جلوگيرى از فساد، بىعدالتى و اداره امور را تضمين كند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ايجاد گردد، زيرا هدف نهايى مديريت اسلامى رسيدن به فلاح و رستگارى است.
5. در بخش تصميمگيرى؛ امامحسين(ع) براى تصميمگيرى بر خلاف يزيد در يك فضاى مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبى شرايط را مىديده و مىدانسته است كه شرايط به گونهاى است كه جز با شهادت او اين كجىهاى چندين ساله ناشى از مديريت و حكومت بنىاميه اصلاح نمىگردد.
مجموعه جريان قيام امامحسين(ع) سرشار از لحظههاى مهم و خطر خيز بود؛ دعوت شدن به كاخ استاندارى مدينه، حركت از مكّه، برخورد با سپاه حُر، بىآبى و بىتابى كودكان، انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهايى، شهادت ياران، همه و همه، لحظهها و صحنههايى هستند كه پاى اراده را مىلرزانند و انسان را در تصميمگيرى دچار بحران و دشوارى و تنگن مىسازد، لكن امام(ع) در تمام اين شرايط بهترين تصميم و دقيقترين برنامه ر طرّاحىمىكرد.
6. در بخش برنامهريزى؛ انتخاب بهترين زمان، بهترين ياران، بهترين مكان و بهترين شرايط و زمينهها براى تحقق يك امر، گواه مديريت توانا و مدبّر اين نهضت بود.
7. در بخش سازماندهى؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادن رهنمودهايى براى ايفاى نقش فرهنگى بعد از شهادت خويش، يكى از بارزترين جلوههاى سازماندهى نيرويى در نهضت حسينى است.
8. در بخش رهبرى؛ امامحسين(ع) به صورت يك مدير در نقش رهبرى ملتزم و متعهد وبه صورت نمونهاى از تربيت اسلامى به همه مديران و رهبران اسلامى آموخت كه؛
اولاً، در برابر انحرافها بايستند.
ثانياً، در افشاى همه كسانى كه نقاب بر چهره دارند بكوشند.
ثالثاً، از تصفيه نيروهاى فرصت طلب و جذب و پذيرش و آموزش افراد صادق غفلتنورزند.
رابعاً، از طريق محبت، نيروهاى انسانى را برانگيزانند.
و بالاخره، كوشش كنند در تربيت و آماده كردن نيرويى كه بتواند ادامه دهنده راه باشد و مسير انقلاب را هموار نمايند .