حسین
انگاری ما رو نمیخوای
چرا اصلا به کمک نمیایی
بخدا مشکل دارم
ادا نیست
بخدا دلم تنگه
ریا نیست
قلبم درد
از دوری حرم
ممکنه دق کنه بمیره
شاید شیشه ی عمرم ته بکشه
شاید تا اون موقع نیام حرم
چی میشه
منی که از همه خوردم
چوب دل تنگی رو
اینقدر دوست دارم
شاید ندونی
اما تو که میدونی
تنها شدم
چشام و یواش یواش
باز میکنم
شاید یه لحظه گنبد تو ببینم
منی که دیگه صبوری ندارم
از همه خوردم ولی تو رو نمیدونم
شایدم ما رو نمیخوای
شایدم ما قدر ندونیم
حسین
من حرم لازمم دلم تنگ است
روزگار و زندگیم به هم خورده
تنها شدم
کم آوردم
حسیین
مگه نگفتی امام حسین همه ای
منم چیزی نگفتم
چون میدونم
یکی از نوکرای
پسر حیدر و فاطمه منم