ای اقا
منم یه نوکرم
اما یه نوکر سر به راه
-_-_-_-_-
میشه اجازه بدی
بیام کرب و بلا
-_-_-_-_
سلام من به کربلا
به کربلای پر بلا
-_-_-_-_--
ممنونم ای آقا
اجازه دادی دیدم
شب های محرم تو رو
-_-_-_-_-_-
ارباب بینظیرم
از سینه من امیرم
-_-_-_-
با لطف و کرم تو
ایشالله کربلایی میشم
-_-_-_-_-_-_
جان آقا
جانان اقا
-_-__-_-_
میدونم میرسه یه ندای گره گشا
از ارباب
-_-_-_-_
......
روضه ی حسین دم به دم نشاطه
گریه برای حسین چشمه ی حیاته
حسین کشتیه نجاته
.......
تا پای همین پرچم
دلخوش به تولاییم
با گریه به ثارالله تو لشگر زهراییم
......
یا ابا عبدالله
یا ابا عبدالله
.....
اربابم
میدونم که میتونی
به من برسونی
یه ندا
که من کربلا میرم یا نه
اربابم
اربابم
میدونم که از دست و بر میاد
ترحم به این نوکر خونه زاد
مگه من قراره عمر کنم
دلم بین الحرمین میخواد
جان اقا
جانان اقا
........
دلم تنگ روضه های شب عاشوراست
چه روز و شب هایی که گریه نکردم
برای روضه ی وداع تو
برای روضه وداع تو
نوبت منم میرسه که خون گریه کنم
توی مجلس روضه ی تو
اربابم میدونم
میتونم توی این شب ها توبه کنم
دست از گناه بردارم
اربابم
اگه اجازه میدی
وقتی از در مجلس تو بیرون میرم
دیگه گناه نکنم
اربابم چه روزهایی که توبه کردم
اما سختی های نبودن مجلس روضه ها های تو بد تر از درد های گناهم
جان اقا
جانان اقا
•
دارم با چشای خودم میبینم
داره آماده میشه برای گودال… داد بیداد…!
با لب تشنه ؛ سَرش رو میبریدن
تَنشو رو خاک صَحرا میشیدن
انقده با اسب رو پیکرش دویدن
ای اقاا
مادر رسیده بالایِ گودال
داره میبینه غوغایِ گودال
حُسینم وای حُسینم وای
وقتی بریدن تا حَنجرش رو
بردن به غارت انگشترش رو
حسینم وای حُسینم وای
ای کشته یِ فتاده به هامون ، حُسین من حسین من!
ای صید دَست و پا زده در خون ، حُسین من حسین من
قتلوک عَطشانا ذبحوک عریانا ، رأس تو میرَود بالای نیزه ها
من زانو میزَنم در پای نیزه ها ، اه ای سِتاره ی دنباله دار من
زَخمی ترین سر نیزه سَوار من
ای حُسینم ای حسینم ، ای ضیاء هر دو عِینم
ای بی کفَن چه با این پاره تن کنم
با چادُرم تو را باید کَفن کنم
من میروم ولی جانَم کنار توست ، تا سال های سال شمعِ مزار توست!
عمه جانَم عمه جانم عمه جان ، قدِ کمانم خون گریه میکنم برا ساعَت غریبی
برا ساعتِ اسیری برا ساعتِ اسیری ، خون گریه میکُنم تو کجا و ملا عام
تورو بردنت خرابه هَردم از بزم شرابه ، عمه جانم عَمه جانم عمه جان قدکمانم
عمه جانم عمه جانَم عمه جان نِگرانم
•
ریان ابن شبیب جدمونو غریب گیر آوردن
ریان ابن شبیب آبو واسه حبیب دیر آوردن
تو شیبِ گودال سرازیز شد
حسین پیر شد
اخ ته گودال زمین گیر شد
حسین پیر شد
ریان ابن شبیب ذکر امن یجیب می گفت زینب
ریان ابن شبیب رفتش شیب الخضیب زیرِ مرکب
بلا سرِ زینب آوردن
سروُ بردن
بچه یتیما کتک خوردن
سروُ بردن
ریان ابن شبیب میومد بوی سیب از تو صحرا
به عمه زینب جسارت شد جنایت شد
چادر وقتی غارت شد
جنایت شد
قسمتِ زن ها اسارت شد
جنایت شد