تاسوعا محرم 95 حاج منصور ارضی :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
انّا فَتحنای خدا یعنی ابالفضل
بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل
هرکس گرفتار آمده آسوده باشد
دارالاَدای قرض ما یعنی ابالفضل
یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است
رمز قبولی دعا یعنی ابالفضل
نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است
یک بام بین دوهوا یعنی ابالفضل
دست ردش را ارمنی ها هم ندیدند
با هرغریبه آشنا یعنی ابالفضل
هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان
هرجا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل
بر شان او کل شهیدان غبطه دارند
بالا نشین اولیا یعنی ابالفضل
اصلاً علی را دروجودش جمع کردند
آیینه حیدر نما یعنی ابالفضل
یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم
سقای دشت کربلا يعنی ابالفضل
دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد
یعنی مقام شافع محشر بگیرد
نیمه شب آمد پریشانم گرفتارم هنوز
میروم این خیمه و آن خیمه بیدارم هنوز
دیدی آخر کینه قوم و قبیله پا گرفت
یک امان نامه چگونه آبرویم را گرفت
السلام ای قبله ایمان ابالفضل آمده
آمدم پابوس بی بی جان ابالفضل آمده
رو نگردانی ز من روح و روان من تویی
من امان نامه نمیخواهم امان من تویی
بند بند پیکرم وقف حیای چادرت
تا مرا داری چه غم داری فدای چادرت
چشمهارا میدهم چشمی نیاید سوی تو
موی من بر نیزه میپیچد فدای موی تو
بشکند فرق سرم اما سرت را نشکنند
من بمیرم احترام معجرت را نشکنند
دست من را میزنند این قوم! دستت بی طناب
قامتم نذرت نمانی زیر نور آفتاب
تیرهارا میخورم تیر نگاهی بکشند
بر غرورت آه تاثیر نگاهی بشکند
از خجالت آب خواهم شد تو هم غصه نخور
جان من بی بی اگر کم شد تنم غصه نخور
صوت : شب تاسوعا محرم 95_مدح و روضه_انّا فَتحنای خدا یعنی ابالفضل
-----------------------------------------------------------------
اگرچه حقيرم لياقت ندارم
پناهى جز اين در به جانت ندارم
شكستم دلت را دلم را شكستم
من از كار دنيا شكايت ندارم
بدون اجازه به اين سو دويدم
تو ردّم نكن برگ دعوت ندارم
ز چشمت بيفتم به خارى بيفتم
نگاهم بكن گرچه قيمت ندارم
سرم هرچه آمد گناه خودم بود
كه گوشى براى نصيحت ندارم
اگر تو كنارم نباشى قيامت
اميدى براى شفاعت ندارم
دلم لك زده كربلا قسمتم كن
نيازى بغير از زيارت ندارم
دو چشمم شده وقف ماه محرّم
بجز گريه كردن عبادت ندارم
از آن دم كه بر نيزه زد تكيه اش را
ز تنهايى اش جز خجالت ندارم
گوشه محراب ، عکس روی تو پیدا
طاق دو ابروت،قوس قاب مصلا
کار قنوتت ،کشیده جانب معراج
چارستون تن توکعبه حجاج
ای جبل النور ِ با فضائل زینب
توجبل الرحمه ای مقابل زینب
آینه افتاد،شکست از اثرتو
رکن یمانی است یا که فرق سر تو
کی زره تو شده باتیر ملبس؟
دست تو را برد هجوم کس وناکس
هر دو کفت راهی رمی جمرات است
مشک اگر نیست،لبت آب حیات است
بوی مدینه است که پیچیده به صحرا
علقمه را نیز، مگر سرزده زهرا
"سایه زینب!چه شده سایه نداری؟
سوره زینب !چه شده آیه نداری؟"
بال دعایت پر من بود ولی ریخت
هرمژه ات لشکر من بودولی ریخت
چشم ترت بود دو تا چشمه کوثر
منکه دلم سوخت به حال علی اصغر
زندگیم! میل نداری که بپاشی
تا گره ی کور به کارم زده باشی
آه ندیدم دوسه جای بدنت را
آه بمیرم متلاشی شدنت را
هرکسی ازدور، به جسم تو رسیده
قد تو را ،آمده برنیزه کشیده
پیکرت افتاد،حرم سلسله هم دید
پرچمت افتاد ،ببین حرمله هم دید
منکه سرم رفت، زبس کف زده دشمن
یک قدمی حرمت آمده دشمن
دارو ندارت جگرم بود ولی سوخت
چشم امیدت به حرم بود ولی سوخت
امنیتی نیست، ببین خیمه بهم ریخت
هرچه بلا بود به روی کمرم ریخت
ماکه ندیدیم پس از تو علمت را
ماکه کشیدیم ،عمود حرمت را
غصه ام آوار شده بر سر زینب
دل نگرانیم شده معجر زینب
صوت : شب تاسوعا محرم 95_مناجات و روضه_اگرچه حقيرم لياقت ندارم
-----------------------------------------------------------------
مور هستم حاجتم را بر سلیمان می برم
دستهای خالیم را پیش سلطان می برم
هر چه دارم می کشم از دست چشمم می کشم
یوسفم را سالها شخصاً به زندان می برم
کاش چشمم را بگیرند اشک من را پس دهند
چون مریضم را حرم اینگونه خندان می برم
از سرِ من هم زیاد است اینکه در میخانه ام
سالها از نوکری فیض فراوان می برم
غالباً با نوحه و دم ، نذری ام دم می کِشد
با دم ارباب از این سفره ایمان می برم
بر سگ این کهف اصلا ً کم محلی خوب نیست
استخوان دستم بده با چنگ و دندان می برم
بیخودی که از بهشت آدم نمی آید برون
درد خود را کربلا دارم به قرآن می برم
رحمت الله است حسین از این جهت با یاحسین
دارم از زهرایِ مرضیه دل آسان می برم
هم دهانم هم کفن با خاک تربت آشناست
عمر خود را با حسین جانم به پایان می برم
دختری مشک به دست آمده کاری دارد
لب او خشک شده حال نزاری دارد
صورتی رنگ خزان ، چشم بهاری دارد
پشت هر واژة لب تشنه شراری دارد
حال شش ماهه خراب است عمو آب بده
حرمله تا نرسیده است به او آب بده
خیمه با آتش یک زلزله تسخیر شده
مادری دل نگران مانده ، زمین گیر شده
دست و پا می زند این کودک بی شیر شده
رمق گریه ندارد نکند دیر شده
با بهم خوردن لبهاش صدا می میرد
آب اگر هم که بیاید به خدا می میرد
به همین خواهش چشمان ترش دقت کن
ناله ای سوخته دارد جگرش دقت کن
لرزه افتاده سر بال و پرش دقت کن
به صدای عطش پشت سرش دقت کن
اشک یک قوم پریشان شده را می بینی؟
حال آن خیمه ویران شده را می بینی ؟
چه شده پرده نشینان حرم می سوزند
العطش گفته و در شعلة غم می سوزند
نوه هایِ کرم از دست ستم می سوزند
به همین اصغرشش ماهه قسم می سوزند
بچه ها بی رمق افتاده پریشان حالند
سینة سوخته را روی زمین می مالند
سخت باشد که بگویند بمانْ تابْ بیار
با دل سوخته ، آرامشِ مهتاب بیار
نیزه با خود ببر و مشک ، فقط آب بیار
یا که شمشیر نبر ، علقمه دریاب ، بیار
غصه در سینه بریز آتشِ فریاد نباش
شیر باشی و بگویند که صیاد نباش
قَسَمَت می دهم ای عشق به نامت برگرد
آرزویِ لبِ گلهای امامت برگرد
خیمه ها منتظرِ آن قد و قامت برگرد
ای امید لب اصغر به سلامت برگرد
تک سوار دل بی تاب حسین دیر نکن
ساقی تشنه لب علقمه تأخیر نکن
زود برگرد نگویند علمدارش نیست
وقت حمله شده چون دیدة بیدارش نیست
تا نگویند که تنها شده و یارش نیست
بر سر خیمه بریزید کس و کارش نیست
بانگ تکبیر تو تا هست حرم پا برجاست
تا که دستان تو اینجاست علم پا برجاست
با شتاب آمدی اما به دلت غم افتاد
قصة آب زمین ریخت به ماتم افتاد
راست افتاد زمین ، دست چَپَتْ هم افتاد
تیر در چشم شد و خُوود تو کم کم افتاد
ناگهان علقمه ابری شد و بارانی شد
تیر می خورد به تو ، وای چه طوفانی شد
آب تا ریخته شد سینه سپر کردی تو
از همه هستی خود صرف نظر کردی تو
بر نگشتی سوی آن خیمه حَذَر کردی تو
ای خجالت زده ، ای مرد سفر کردی تو
می روی کرب و بلا زود به هم می ریزد
دور از چشم تو دشمن به حرم می ریزد
دُوْرَت ای ماه دو صد حلقة دود آمده است
بر سر راه تو انگار عمود آمده است
لشگری با همة بود و نبود آمده است
ای فدای سر تو وقت سجود آمده است
ضربه ای می خوری و روی زمین می اُفتی
دست هم نیست چطور از سر زین می اُفتی
صوت : ظهر تاسوعا محرم 95_شعر و روضه_مور هستم حاجتم را بر سلیمان می برم