حضرت علی اکبر(ع)

۱۲ شهریور ۱۳۹۷ 2561 0 نظر

هشتم محرم 95 حاج منصور ارضی  :

👇👇👇👇👇👇👇👇👇 

 

 

 

وقتی که نان فقر را دندان گرفتم

از دست او بوسه به جای نان گرفتم

 

گفته اند کفر است نخواهد شد ولی من

حاجات را از این خداوندان گرفتم

 

هر چند رعیت زاده ام اما زرنگم

با گریه هایم مزد از سلطان گرفتم

 

با ابروی بُرنده اش خون مرا ریخت

با خون پامالش حنابندان گرفتم

 

وقتی زلیخا کور شد میگفت یوسف

دیدی چگونه از خودم تاوان گرفتم؟!

 

تنها برای صاحب خود پارس میکرد

درس بزرگی از سگ دربان گرفتم

 

میخواستم بازار یارم گرم باشد

امّا کنار حجره اش دکان گرفتم

 

دردم فراقش است و درمانم وصالش

از اربعینش درد بی درمان گرفتم

 

نگذاشت پشتم تا شود چون تاشدم من

سینی چای روضه و قندان گرفتم

 

قربانی ام اما ده ذالحجه ام را

از اشتیاقم سوم شعبان گرفتم

 

فوراً سر قاری قران یادم افتاد

وقتی شب احیا سرم قرآن گرفتم

 

مى روى پشت سرت راه ميفتم پسرم

گاه مى آيم و ناگاه مى افتم پسرم

 

مى روى دلهره دارم كه زمينت بزنند

سنگ دارند مبادا به جبينت بزنند

 

سنگ خوردى نكند سمت فلاخن بروى

زخم خوردى نكند جانب دشمن بروى

 

همه ى عمر برايم چو پيمبر بودى

رفتى و ديدم از اينجا كه چو حيدر بودى

 

رفتى و ديدمت آنگونه كه مى جنگيدى

زخم خوردى ولى انگار كه مى خنديدى

 

زخم خوردى به روى بال عقاب افتادى

وسط لشكر دشمن به ركاب افتادى

 

اشبه الناس رسول الله

 

عليك صلى الله (٢)

 

اولين سرباز آل الله

 

عليك صلى الله (٢)

 

اولادنا ، اكبادنا

 

اندكى آهسته بابا ، رحمى نما

 

جانم على (٤)

 

***

 

بر روى زانو رسيدم من

 

غصه ديدم من (٢)

 

بر عبا جسم تو چيدم من

 

غصه ديدم من (٢)

 

تاج سرم ، اى اكبرم

 

چشم شور لشكر افتاد بر خواهرم

 

جانم على (٤)

 

***

 

ابروى پيوسته ات واشد

 

قدّ من تا شد (٢)

 

پهلوى تو مثل زهرا شد

 

قدّ من تا شد (٢)

 

گل پيرهن ، پاره بدن

 

زير پا رفته عصاى پيرىِ من

 

جانم على (٤)

 




صوت : شب هشتم محرم 95_مدح و روضه_وقتی که نان فقر را دندان گرفتم



 

-----------------------------------------------------------------

 

زمان، زمان عجیبی‌ست، امتحان سخت است

طی زمانه بی صاحب الزمان سخت است

 

ببخش عزیزِ خدا جان ندادم از هجرت

چقدر منتظرت، جان عزیز، جان سخت است

 

«ولاتریٰ و أری الخلق» این چه تقدیریست

تو را ندیدن و دیدار این و آن سخت است

 

گریستم که مشرف شوم به پابوست

بدون گریه رسیدن به آسمان سخت است

 

رسیده است شب اکبر و زمان نماز

برای من چقدر لحظه‌ی اذان سخت است

 

و روضه را پدر یک شهید می‌فهمد

چقدر غصه‌ی دل کَندن از جوان سخت است

 

تو را قسم به غم «بعدک العفا»ی حسین

بیا و خودت روضه را بخوان، سخت است

 

مرا زیارت پائین پا ببر امروز

چراکه پیش پدر خواندن از جوان سخت است

 

باز ای یوسف جوان برخیز

وسط گرگها نمان برخیز

 

رحم بر حال من کنو پاشو

تو دوباره امید بابا شو

 

سیب سرخ هزار لک شده ای

قطعه قطعه شدی فدک شده ای

 

ذات مستغرق خدایی تو

بند بندی جدا جدایی تو

 

دست و پای تو دست و پا گیر است

اثر سی هزار شمشیر است

 

تو چگونه به هر طرف هستی

کربلایی ولی نجف هستی

 

بین خس خس سرو صدا داری

پا نداری و رد پا دارى

 

بند آمد اگر زبان پدر

هم کمی هم زیاد! جان پدر

 

کمرم را چقدر خم کردند

پیکرت را به نی علم کردند

 

پخش در کربلا شدی اکبر

چندتا چندتا شدی اکبر

 

تیرها آمد و شکستت داد

تیغ جراحه کار دستت داد

 

عمه ات آمدست من چه کنم

حرف معجر زدست من چه کنم

 

سعی دارد مرا بلند کند

نیمه جان را ز جا بلند کند

 

ای حدیث کسای روی کسا

فاطمیه میان عاشورا

 

بردنت کی توان یک پدر است

کار من نیست کار صدنفر است

 




صوت : شب هشتم محرم 95_مناجات و روضه_زمان، زمان عجیبی‌ست، امتحان سخت است

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حضرت علی اکبر(ع) می باشد.