روضه
روایت است که روزی به مسجد کوفه
نشسته بود حضور پدر علی اکبر
یکی چو باغ گل و دیگری چو شاخۀ گل
یکی چو شمس فروزنده و یکی چو قمر
پدر نگاه به ماه (بیشتر ...)
از حرم حالا میره تا بالا
ناله ارحم یا علی فی غربتنا
خواهرم میگه نرو بمون سخت داغ تو برام جوون
اخرین دفعه بگو اذون
دل بابات و خون کردی ولی برو علی (بیشتر ...)
مادر که میکنه گریه برات واویلا مظلوم اقا
دل های ما میشه کرب و بلات واویلا مظلوم اقا
از امشب تا شام عاشورا کربلا غوغا
واویلا محرم شد نوحه زهرا همین (بیشتر ...)