حاج محمود کریمی

۳ دی ۱۳۹۸ 1065 0 نظر

یه قافله امید یه رشته مروارید

یه قافله مهتاب تو هاله خورشید

ستاره میسازه گرد قدمهاشون

دلواپس خورشید یه زهره گریون

زهره زهرا میخونه که ماه چه خوبه که همراهمونه

چه فرقی داره کی میمونه عباس چه خوبه که همراهمونه

دارم میمیرم از دلشوره وقتی ناپیدایی

دلم داره آتیش میگیره میبینم تنهایی

صلابت عباس پناه بانوهاست

یه باغ نیلوفر با حلقه ای از یاس

گرد سفر روی تموم معجرهاست

دلواپس زینب برای دخترهاست

زینب کبری میدونه اینجا تقابل کفر و دینه

میگه مارو تنها نگذارید داداش نگاه دشمن سنگینه

اگه نباشی تو کی میخواد مارو برگردونه

خدا کنه با هم برگردیم دختر همرامونه

قدم قدم صحرا ترک ترک دریا

چه عزتی امروز چه غربتی فردا

چه نهر مواجی رباب خوشحاله

آخر کار اما غروب گوداله

رباب امیدش عباسه وقتی میبینه صحرا بی آبه

میمیره مادر تا میبینه بچش با خشکی لب میخوابه

خدا نیاره اون روز و که به اشکام میخندن

سر کوچیک شیرخوارم رو رو نیزه میبینم

گزارش 0
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حاج محمود کریمی می باشد.