برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهای بینندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاری
تاريخ پخش: 11-05-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
برگشتهام امشب به خود از راه نشابور *** شیرین دلکم یک دو دهن شور بخوان شور
ای سوره اعراف من ای قبله هشتم *** در ظلمت من پنجرهای باز کن از نور
ای طوس تو میقات همه چله نشینان *** آبیتری از نور، درخشان تری از طور
از شهر سناباد برایم کفن آرید *** امید که با نام تو سر بَکنم از گور
در حادثه موسای به هوش آمده ماییم *** سبحانک یا نورتر از نورتر از نور!
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای نازنینمان، انشاءالله هرجا که هستید این ایام بر شما مبارک باشد به برکت نام و یاد امام رئوف، امام رضا(ع). ایام ولادت حضرت است. انشاءالله بر همه شما مبارک و فرخنده باشد و بهترینها در این ایام برای شما رقم بخورد. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم، خیلی خوش آمدید. ایام مبارک باشد.
حاج آقا ماندگاری: سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. من هم خدمت شما و همکاران خوب این برنامه و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم. ایام دهه نورانی کرامت و ولادت آقایمان علی بن موسی الرضا(ع) را تبریک میگویم. امیدواریم به برکت این آقای مهربان و به برکت زیارت دور و نزدیکی که مردم دارند، خدا از همه ما راضی باشد که بارها عرض کردم امام رضا غیر از صلوات خاصه، یک صلوات دیگری هم دارند. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ وَ رَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ» هرکس میخواهد خدا از او راضی باشد باید امام رضا از او راضی باشد. بینندگان عزیز بیایید به امام رضا بگویید:
دامنت را ز کف رها نکنم *** تا تو را من ز خود رضا نکنم
تا تو درد مرا دوا نکنی *** بخدا ترک التجاء نکنم
امیدواریم به دعای مادرشان، به آبروی خواهرشان کریمهی اهل بیت، به آبروی میوه دلشان جواد الائمه و به آبروی همه خوبانی که امام رضا دوستشان دارد، از ما راضی شوند و اسباب رؤیت خدا را خود امام رضا فراهم کنند. (قرائت دعای سلامت امام زمان) دسته گل صلواتی را برای طوس هدیه کنیم به خاطر امام زمان و خوشحالی حضرت.
شریعتی: امروز هم به رسم چهارشنبهها قرار است به سؤالات شما که از طریق ایمیل و پیامک به دست ما میرسد پاسخ بدهیم.
با سلام، گفتند: لطفاً از آقای ماندگاری بپرسید آیا این بچههای زیادی که شما تبلیغ میکنید که بیاوریم، به غیر از محبت والدین و تربیت، فردا تحصیل و اشتغال و ازدواج و مسکن نمیخواهند؟ قدیم بود که همه ما در یک اتاق مثل سریال پدرسالار زندگی میکردیم. قدیم بود که لباس وصله دار میپوشیدیم و خیلی از کارهایی که جامعه ما امروز انجام آن را قبول نمیکند. الآن با این درآمدها فقط میشود اجاره داد و یک بخور و نمیر، چه برسد به آینده بچهها. در ضمن اعتقاد به خدا دارم و میدانم بزرگ است و روزی دهنده.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. برای اینکه بدانند ما در عقیدهمان استوار هستیم. اول چند دعا کنیم. خدایا به آبروی امام رضا که خیلی امام مهربانی است، آنهایی که همسر ندارند، یعنی مادر بچه و بابا ندارند، اول این وسیلهای که باید بچه دار شوند را به آنها عنایت بفرما. اینهایی که ازدواج کردند و اولاد ندارند، اولاد صالح عنایت بفرما. آنهایی که اولاد کم دارند، من جمله این سؤال کننده حتماً خدا اولاد بیشتر به آنها عنایت بفرماید. خدایا توفیق زیاد کردن نسل لا اله الا الله گو را به همه ما عنایت بفرما.
ما اعتقاد به خدایی که رازق هست را کنار بگذاریم، براساس آنچه مردم میزان محاسباتشان هست که ایشان هم فرمودند، با همدیگر صحبت کنیم. ما تمام محاسبات زندگیمان براساس ارزش داشتن و ارزش نداشتن است. میارزد یا نمیارزد؟ یک آقایی میگفت: قبل از اینکه ما بچهدار شویم، شش ماه اول را کت و شلوار میخریدیم، ولی الآن که بچهدار شدیم، کارمند هستم، حقوقم ثابت است، اعتقاد به خدا و برکت را هم کنار میگذاریم، دیگر نمیتوانیم شش ماه یکبار کت و شلوار بخریم. دو سال یکبار کت و شلوار میخریم. اما به لبخند بچهام میارزد. به اینکه بچهای آمده و خانه مرا از سوت و کوری نجات داده میارزد. حاضر هستم برای خودم دو سال یکبار لباس بخرم، ولی همین که این بچه سر و صدا میکند و در خانه میدود و بابا و مامان میگوید، یادتان هست یک خانم دکتری گفت: همه مدارک را گرفتم، نتوانستم ازدواج کنم، الآن همکاران من بچه دارند و من در حسرت این هستم که یکی به من بگوید: مامان! حاضر بود هیچکدام از این مدارک را نداشت، یک اولاد داشت که به او مامان بگوید. یعنی ما بخاطر تأمین این نیاز عاطفی پدر و مادر، از یک اولویتی که شش ماه لباس عوض کردن بوده است،گذشتیم و این اولویت برنامه اول زندگی ما شد.
فردا این بچه بزرگ میشود، درآمد من هم خیلی تغییر نکرده است. با برکت خدا کاری نداریم. این بچه را میخواهیم به مدرسه بفرستیم. همه پدر و مادرها دوست دارند بچهشان را به یک مدرسه خوب بفرستند. با کیفیت، با معلمهای خوب، این نیاز به هزینه دارد. آنجا باز یک اولویت سنجی میکنیم. میگوییم: اینکه ما یک سال یکبار برای بچههایمان لباس بخریم کنار میگذاریم. دو سال یکبار برایش لباس میخریم. لباس وصله دار تمیز هم تنش میکنیم، اما یک مدرسه خوب ثبت نام میکنیم چون تأمین رشد بچه از تأمین لباس بچه ارزشش بیشتر شده است. ارزش دارد که یک اولویت را کنار گذاشتیم و اولویت با ضریب بالاتر را آوردیم. حقوقش زیاد نشده و یک کارمند است. من میخواهم بگویم اصل بچه آوری را همه قبول دارند، لبخند بچه، صفایی که به خانه میآورد، حاضر هستیم پدر و مادر کمتر لباس بپوشیم،کمتر غذا بخوریم ولی این نیاز عاطفی ما تأمین شود. میرویم به نیاز رشد بچه برسیم میگوییم: حاضر هستیم لباس بچه را کم کنیم ولی رشدش تأمین شود. هی میگوییم: ارزش دارد. یک سؤال دارم: این پسر ما، این دختر ما که تک فرزند است، که همه نگران هستند زیاد نشود و مشکل هم نداشته باشد، فردا نیاز به خواهر و برادر ندارد. این نیاز به خواهر و برادر داشتن بچه چقدر میارزد؟ فردا نمیگوید: ای کاش به جای اینکه هرشب به من کباب بدهید، هفتهای یکبار به من کباب میدادید ولی یک مقدار هزینهها را برای یک بچه دیگر میگذاشتید و من یک خواهر یا برادر داشتم.
در حرم عبدالعظیم یک آقا پسر آمده بود گریه میکرد و میگفت: دعا کنید مامان و بابای من برای من یک برادر بیاورند. از تنهایی در خانه مُردم! به جای خرید لباسهای رنگارنگ و عروسکهای آنچنانی، که فردا همین بچه خواهد گفت: ای کاش از اینها برای من نمیگرفتید، یک برادر یا خواهر داشتم. هرچه زندگی جلو میرود حقوق و درآمد ما ثابت است. اما اولویتهای ما سیستم برنامه ریزی ما را عوض میکند. اول اولویت داشتن بچه، بچه آوردیم و از لباس گذشتیم.اولویت پیشرفت بچه را داشتیم. در بهترین مدرسه گذاشتیم و از یک سری خرجها گذشتیم. اولویت داشتن خواهر و برادر داشتیم، از یکسری چیزها گذشتیم. انسان عاقل و برنامهریز برای یک اولویت بالاتر از یکسری اولویتهای پایینتر میگذرد. این منطقی است. خدا دو بار در قرآن فرموده: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُم» (اسراء/31) «نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُم» (انعام/151) اصلاً بخاطر بچههایتان به شما رزق و روزی میدهیم. من هم یک تحقیق میدانی را از مردم خواهش کردم. عموها، خالهها، عمهها، داییها، بروید نگاه کنید، آنهایی که پنج تا بچه دارند، بپرسید: خدا با بچه اول چه برکتی داد؟ بعد به ما بگویید. با بچه دوم خدا چه برکتی داد؟ با بچه سوم چه برکتی داد؟ یقین داریم از صد مورد زندگی نود تا خوب شده و آن ده تای بقیه هم مشکلاتی داشتند که بخاطر وجود بچه نبوده است. باور کنیم امتیاز زیاد کردن نسل لا اله الا الله گو، طراوت زندگی را تأمین کردن، عزیزی به من گفت: من پنج اولاد دارم. دوازده تا نوه دارم. دور هم که جمع میشویم یک کیفی میکنیم. گفتم: نوش جان شما! خوشا به حالتان. از آن طرف هم یکی میگوید: عمو و عمه و خاله دور هم جمع میشویم، چند تا بچه بیشتر نبود. بیاییم اولویت سنجی کنیم، اولویتهای قشنگی سر راه ما هست که ارزش دارد برای آن اولویت که مبنایش فرزند آوری است، از یک سری اولویتهای با اهمیت کمتر بگذریم و منطقی و عقلانی و دینی است، برکت خدا هم مزید بر آن است، خدا برکت و وسعت و نشاط و رحمت هم میدهد. وعده خدا را هم جدی بگیریم. نیازی نیست خدا را امتحان کنید.
شریعتی: با توجه به صحبتهای شما شاید در آینده فرزندان ما، ما را متهم نکنند که چرا یک سیخ کباب به ما کمتر دادی؟ یا چرا لباسهای رنگارنگ تن ما نکردی؟ ولی ممکن است بازخواست کنند که چرا خواهر و برادر ندارند؟
حاج آقای ماندگاری: دختر و پسر بزرگ میشوند، در کمد را باز میکنند. میگویند: مامان، بابا، کلکسیون لباس برای من درست نمیکردی، یک برادر برای من میآوردی. یک خواهر برای من میآوردی که اینقدر تنهایی نکشم. ضمن اینکه تنهایی بچهها مفسده ارتباط بیرون خانه را هم به دنبال دارد. اما وقتی خواهر و برادر داشته باشد تمام نیاز عاطفیاش با خواهر و برادرش است و نیازی ندارد بیرون برود و با نامحرم ارتباط داشته باشد. خدایا فرزندان ما را زیاد بفرما.
شریعتی: سلام کردند و گفتند: برادری دارم که 21 سال دارد. بعد از سربازی نماز میخواند، سر کار میرفت، ولی چند ماه پیش با چند تا از دوستانش خانه اجاره کردند و حالا تمام افکارش به طرز عجیبی عوض شده است. پیامبر و ائمه(ع) را قبول ندارد. میگوید: آنها برای عربها هستند. قرآن ساخته ذهن بشر است و تحریف شده است. همه خانواده نگران او هستیم و هرکاری کردیم نتوانستیم افکارش را عوض کنیم.آقای ماندگاری بگویید: ما باید چه کار کنیم؟
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم. از سؤالاتی است که خیلی درد آور است و خیلی فراوان شده است. پدر و مادرها میگویند: دختر ما حجاب داشت، نماز خوان بود. پسر ما دیانت داشت، ولی با یک محیطی آشنا شد، دانشگاه رفتند، سربازی رفتند، اداره رفتند، فضای مجازی رفتند و یک انسان دیگری شده است. یا امام رضا ما میخواهیم امر شما را در برنامههای معارفی پیاده کنیم. شما کمک کنید که خدا به کلام ما نور بیشتر و برکت بیشتری عنایت کنند.
ما پدر و مادرها اعتقاد داریم وقتی بچه کوچک است اختیارش دست ماست. بچه تا بیست سالگی اختیارش دست ماست. تا 21 سالگی به جسمش خوب رسیدگی میکنیم. میگوییم: دو سال شیر مادر را خوب بخورد. سبزیجات بخورد. مراقبت میکنیم استخوان بندی این بچه قوی باشد. دائم نگران این هستیم که اگر بچه ما در این بیست سال اول جسمش ضعیف باشد، بیست سال بعدی با اندک بادی سرما میخورد. با اندک ویروسی روی تخت بیمارستان میافتد. به اندازهای که برای جسم بچههایمان ارزش قائل شدیم برای اعتقادات و فکرشان هم ارزش قائل شدیم؟ به صرف اینکه بچهی ما نماز میخواند. دختر ما حجاب دارد و چادر سرش است. هیأت و مسجد هم که میرود. خاطر جمع شدیم که تمام استخوان بندی اعتقادی او محکم است. در حالی که محکم نبوده است. یعنی بچه ما در بیست سال اول که در اختیار ما بود، میتوانستیم کتابهایی بدهیم که امام اینقدر اصرار بر کتابهای شهید مطهری داشتند. کتابهای شهید مطهری بنیه اعتقادی بچههای ما را تقویت میکرد. ما بنیه اعتقادی بچهمان را تقویت نکردیم، حالا رفته در یک محیطی و با دو تا باد شبهات بچه ما ویروسی شده است. پس یک مقدار ما مشکل داریم. اینکه اصرار داریم بچههای ما پای جلسات مذهبی بنشینند، اهل مسجد شوند، اهل تحقیق شوند و اهل دقت شوند، برای اینکه از لحاظ اعتقادی استخوان بندیاش قوی رشد کند. یعنی همچنان که مراقبت جسمشان هستیم، روحشان و فکرشان هم را هم مراقبت کنیم. در بعضی از کشورهای اروپایی جوانی دیدم که نماز شبش را ترک نکرده است. نماز شب هم زره است، هم بیمه است و هم حامی است. من این حامی و بیمه و زره را خیلی دوست دارم. ما اگر این مراقبتها را برای دختر و پسرمان بکنیم، این بچه ما به راحتی اسلام و انقلاب و پیغمبر و قرآن را زیر سؤال نمیبرند. اگر ما میفهمیدیم بچه ما با یک عده قاچاقچی رفیق است او را رها میکردیم و میگفتیم: خودش انتخاب کند؟ اگر متوجه میشدیم که با دزد و قاچاقچی و قمار باز رفیق است، حتماً جلوگیری میکردیم. چرا به دوستان محیط سربازی بچهمان، محیط علمی بچهمان، محیط کاری بچهمان، فضای مجازی بچهمان دقت نمیکنیم؟ بعضی از قاچاقچیها فکرهای غلط برای بچهها میآورند و به اینها تزریق میکنند. قاچاقچی فقط قاچاق مواد مخدر نیست. دزد فقط مال را نمیبرد، یک دزد آمده ایمان بچه شما را دزدیده است.
نکته سوم که خیلی مهم است این است که یک مقدار صبر و تحمل کنند و برای بچههایشان طرح بحث منطقی کنند. پدر و مادری به من گفتند: بچه ما گفته من دیگر نماز نمیخوانم. نماز به درد نمیخورد. گفت: به او چه بگویم؟ به او فحش بدهم؟ چه کنم؟ گفتم: با بد و بیراه درست نمیشود. شما به بچهات بگو: تو استدلالهایت را برای نماز نخواندن بگو، من هم استدلالهایم را برای نماز خواندن میگویم. اگر استدلالهای تو غلبه کرد من هم نماز نمیخوانم. اگر استدلالهای من غلبه کرد تو بپذیر. اگر خیلی مجهز نیستیم یک کارشناس دین هم بیاید قضاوت کند.
نکته آخر این است که گاهی محبت بین پدر و فرزند آنقدر زیاد است که پسرش هروقت کسی به پدرش حمله کند میرود دفاع میکند. زود حمله را قبول نمیکند. ما چقدر محبت بچههایمان را به دین زیاد کردیم که به دینش حمله شده از دین دفاع کند؟ از اینجا به بعد با این جوان عزیز صحبت کنم. ما نمیگوییم: پیغمبر ما عرب نیستند. چرا پیغمبر ما عرب هستند. مگر قرار شد هرکس عرب باشد، حرفهایش مخصوص عربها باشد. یا بررسی میکنیم ببینیم اگر حرفهایش انسانی است برای کل انسانهای دنیاست. اگر اینطور باشد چینیها میگویند: باید برای ما هم یک پیغمبر چینی بیاید. ما حرف خوب را از کسی که هم نژاد خودمان است میپسندیم. این منطق است؟ به نجاشی گفتند: گروهی هستند که پیغمبر را اینطور معرفی کردند. اینها شلوغ کار هستند. اختلاف انداز هستند. نجاشی منطقی بود. مصداق این آیه بود: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/18) گفت: بگذارید حرفهایشان را بشنوم. وقتی جعفر بن ابوطالب به عنوان نماینده مهاجرین اسلام آمد حرف زد، آیه 151 و 152 سوره انعام را برای نجاشی خواند بعد از اینکه تعریف از حضرت مسیح و حضرت مریم کرد. نجاشی گفت: خیلی حرفهای خوبی زد. حالا جزء حبشه نباشد و جزء حجاز باشد. حرف خوب از هرجای عالم باشد ما روی سرمان میگذاریم. حرف خوب مرزبندی ندارد. جوان عزیزی که ادعا میکنی پیغمبر عرب است، عرب باشد. حرفهای پیغمبر را گوش کردی ببینی با منطق جور میآید یا نه؟ چه دلیلی داشت مخالفین پیامبر به مردم بگویند: درگوشتان پنبه بگذارید؟ میدانستند محو شنیدن حرفهای پیغمبر میشوند و تصدیق میکنند. لذا میخواستند جلوی شنیدن را بگیرند.
جوان عزیز! چند نفر با چند کیف راه میروید. در کیف شما جواهر است. دزدها فهمیدند در کیف شما جواهر است. به کیف باقی کاری ندارند. همه میفهمند در کیف شما خبری است. کیف شما ارزش دارد. چرا امروز به بوداییها حمله نمیکنند؟چرا به ادیان دیگر حمله نمیکنند؟ چرا به این همه ادیان و مذاهب حمله نمیکنند؟ به اسلام ناب پیغمبر حمله میکنند. پس معلوم میشود درون این کیف جواهر است. تو میخواهی براساس حمله اینها کیف جواهر را بیاندازی، بردارند. آنها سعی میکنند بگویند: اسلام بد است که تو کیف را بیاندازی. احتمال بده این همه حمله به اسلام و پیغمبر و امامان و دستوراتش برای این است که میخواهند این کیف با ارزش را بردارند. وقتی حرفی زده میشود همیشه باید با خطکش منطق بسنجید. نه با خطکش جغرافیا، امروز یکی از اشکالها این است که بعضی دارند با خطکش جغرافیا میسنجند. حتی بعضی با خطکش تاریخ میسنجند. حرف را نباید با خطکش جغرافیا، با خط کش تاریخ، نه با خطکش نژاد و زبان و قومیت سنجید. حرف اگر قشنگ است روی سرت بگذار. شما یک حرف که در قرآن بیربط باشد را بیاور ما این قرآن را کنار میگذاریم. حرفهای قرآن و حرفهای امامان آنلاین است. یعنی انگار امروز سؤال کردم و خدا جواب مرا داده است. این را بخاطر اینکه شبهه میکنند تحریف شده، شبهه میکنند پیغمبر برای جزیره العرب است و برای ما نیست، باید کنار بگذاری؟ من بعید میدانم شما جوانهای منطقی و تحصیل کرده بگذارید این اتفاق رقم بخورد.
شریعتی: انشاءالله خدای متعال کمک کند که مورد حمله شیاطین جن و انس قرار نگیریم. دختر خانم شانزده سالهای گفتند: در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و هیچوقت هم خانوادهام اجبار به داشتن حجاب نداشتند. ولی راهنمایی کردند و گفتند: خودت راهت را انتخاب کن. از کودکی به خاطر داشتن حجاب در فامیل مخصوصاً در خانواده مادری مورد تمسخر قرار میگرفتم، حتی الآن هم همینطور است. ولی مادرم از من دفاع میکرد. در عروسی اقوام درجه یک لباس مجلسی که پوشیده است میپوشم، میگویند: مادرت اینقدر زحمت کشیده لباس به این خوشگلی را دوخته آنوقت تو بخاطر داماد شال روی سرت میاندازی؟ دستهایت را میپوشانی؟ حیف اگر ما این لباس را داشتیم و مادرمان این هنر را داشت میدیدی چطور میگشتیم؟ من بعضی حرفهایشان را با شوخی جواب میدهم و به بعضی هم جدی جواب میدهم و در برابر بعضی هم سکوت میکنم. اما واقعاً احساس میکنم کسی تا الآن برای آنها خوب و منطقی توضیح نداده که داماد به آدم محرم نیست. فکر میکنند همین اندازه که خوش اخلاق و خوش برخورد هستند، خداوند با این گناهشان کاری ندارد.
حاج آقای ماندگاری: اول از حمایت این مادر بزرگوار تجلیل کنیم. چقدر خوب است که پدر و مادرهای عزیز، بزرگترهای عزیز، وقتی یک پسر یا دختری پای دیانتش ایستاده و همه دارند به او حمله میکنند شما بروید به خاطر خدا و امام رضا پشت فرزندتان بایستید. از او حمایت کنید. از نمازش، از حجابش، از حیاء و عفتش، از راستگوییاش دفاع کنید. ما این مادر را تحسین میکنیم. انشاءالله خدا این مادرها و پدرها را زیاد کند.
نکته دوم اینکه گفتیم: مردم تعداد محارم را زیاد کردند. یک بنده خدایی گفت: این مغازههایی که شیر به ما میدهند محرم هستند. گفت: محرم رضاعی هستند، به ما شیر میدهند. یک نفر گفت: دکترها هم که محرم هستند. طرف گفته بود: دندانپزشک هم محرم است؟ عزیز دیگری گفت: دانشجوی دکترا هم محرم است؟ رسالهها را نگاه کنید، محرم یا محرم سببی است یا محرم نسبی است یا محرم رضاعی است. غیر از این دیگر محرم نداریم. داماد نامحرم است. برادرشوهر نامحرم است. خواهرزن نامحرم است. نامحرم بیرون اگر شما را کم لباس ببیند، دیگر نمیبیند که در ذهنش بیاید اما شما در نامحرمهای درون خانه، اگر شما را کم لباس ببینند، صد بار دیگر هم شال سرتان کنید صحنه در ذهنشان است و آسیب میزند. بعضی میگویند: حاج آقا خدا مهربان است و ما نیت بد به هم نداریم. ما اینطور جواب میدهیم؟ میشود با نیت خوب آتش خورد؟ میشود با نیت خوب نجاست خورد؟ میشود با نیت خوب از پرتگاه پرید؟ پدر و مادرهای عزیز، دخترها و پسرهای گل، وقتی خدا میگوید: یک چیزی حرام است، حرام بنا بر قرآن یا کثافت است، «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» یا آتش است، «يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّار» (بقره/174) یا پرتگاه است. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) اصلاً میشود این سه عنصر را با نیت خوب در زندگی آورد؟ با نیت خوب از پرتگاه بپریم؟ اصلاً ربطی به نیت ندارد. با نیت خوب میشود از چراغ خطر گذشت؟ با نیت خوب میشود به سیم برق بدون پوشش دست زد؟ آقایی میگفت: من مشروب خور نیستم ولی شب عروسی یک مقدار مشروب با آب قاطی میکنم میخورم. من خندیدم و گفتم: تو جزء مشروب خورهای مسلمان هستی. خندید! گفتم: چرا این کار را میکنی؟ گفت: هم میخواهم با دیگران همراهی کنم. هم میخواهم از حرمتش کم شود. گفتم: یک قاشق نجاست در یک پارچ آب بریز. میتوانی بخوری؟ گفت: نه! گفتم: بدی این را فهمیدی چون خودت فهمیدی. اینکه خدا فهمیده است را چرا نمیفهمی؟ ارتباط با نامحرم ارتباط غیر منطقی است، خدا گفته: خانم در عروسی و در مهمانی خودت را از نامحرم بپوشان. اگر خودت را نپوشاندی و رعایت نکردی، خدا گفته: حرام است. حرام یا کثافت است یا پرتگاه است یا آتش است و این هیچ ربطی به نیت شما ندارد. ارتباط بدون حدود با نامحرم ضربه میزند.
یک خبر خوب، عزیزی آمد گفت: اینقدر شما میگویید: در رابطه با نامحرم دقت کنید. ما آن لحظه فکر میکردیم آسیب ندارد. من الآن بعد از بیست سال ازدواج با خانمم، بگو و مگو دارم. اختلافاتی داریم. در یک اختلافات نامحرمهایی که بیست سال پیش با آنها راحت بودم، دارند جلوی ذهن من رژه میروند. این کلام امام صادق است. اگر ارتباط راحت با نامحرم داشتی تیر مسموم شیطان است. رابطه راحت با نامحرم بیست سال بعد دارد اثر خودش را میگذارد. چون خدا گفته و ربطی به نیت و دل پاک ندارد. به خودت آسیب میزنی. قرآن در مورد جهنم میگوید: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِين» (بقره/24) جهنم هرکدام از ما هیزمش با خودمان است. نمیشود من از اینجا هیزم خرواری ببرم و آنجا بگویم: خدایا نمیشود هیزم مرا نسوزانی؟ میشود؟ هرکس میخواهد در آتش جهنم و در آتش عذاب کارهای خودش نسوزد، هیچ هیزمی با خودش نبرد. حتی به اندازه هیزمی که گنجشک برمیدارد. ارتباط راحت با نامحرم هیزم جهنم است. فردا نگویند: چرا سوختم؟ خدا ما را نمیسوزاند. ما خودمان را میسوزانیم. همچون کسی که به بهشت میرود خیرات را فرستاده است.
شریعتی: این هفته برنامه ما مزین و منور به نام شهید محراب آیت الله دستغیب است که خدمات فراوانی به قرآن کریم و اهلبیت داشتند و صاحب تألیفات فراوان هستند. امروز صفحه 34 قرآن کریم، آیات 216 تا 219 سوره مبارکه بقره در سمت خدا تلاوت میشود.
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «216» يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِه فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون «217» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيم «218» يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون «219»
ترجمه: جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى كه براى شما ناخوشايند است و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) مىداند و شما نمىدانيد. (اى پيامبر!) از تو دربارهى جنگ در ماه حرام سؤال مىكنند، بگو: جنگ در آن ماهها (ذىالقعدة، ذىالحجة، محرم و رجب، گناهى) بزرگ است، ولى بازداشتن (مردم) از راه خدا وكفر ورزيدن به او و (بازداشتن مردم از) مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آنجا، (گناهش) نزد خداوند بزرگتر است. (زيرا ايجاد) فتنه، از قتل بالاتر است. (مشركان) پيوسته با شما مىجنگند، تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند، و هر كس از شما كه از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، اعمال آنان در دنيا و آخرت تباه مىشود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. همانا كسانى كه ايمان آوردهاند و كسانى كه مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد كردهاند، آنها به رحمت پروردگار اميداوار هستند و خدا آمرزنده و مهربان است. از تو درباره شراب و قمار مىپرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ است و منافعى (مادّى) نيز براى مردم دارند. (ولى) گناه آن دو از سود آنها بزرگتر است. (همچنين) از تو مىپرسند كه چه انفاق كنند؟ بگو: افزون (بر نياز خود را)، خداوند اينچنين آيات را براى شما روشن مىسازد تا شايد انديشه كنيد.
شریعتی: امام رضا حتماً شنوای سلام ما هست، انشاءالله خداوند ما را هم شنوای پاسخ آن حضرت قرار بدهد. گفت: یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، میروم لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای ماندگاری: با عنایت از وجود نازنین امام رضا، آیه اول این صفحه که تلاوت شد، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ» طبیعتاً نگاه ما برای ارزیابی کارها، ظاهرش است. لذا هیچکس جنگ را نمیپذیرد. جهاد و قتال را نمیپذیرد. «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» شما ظاهر را میبینید ولی من با باطن برای شما خیرات و شرور را تنظیم کردم. لذا اگر نگاه ما نگاه دینی شود، نگاه ما «الذین یومنون بالغیب» باشد، خیلی چیزهایی که ظاهراً برای ما تلخ است، باطناً برای ما شیرین است. مثل داروی تلخی که به دنبالش سلامتی است. خیلی از چیزهایی که ظاهراً برای ما شیرین است باطناً برای ما تلخ خواهد بود. مثل گناه و معصیت! لذا ما بارها شده در سؤالها گفتیم، کسی که گرفتار است، مریض است، معلولیت دارد. چطور تحمل کند؟ ظاهرش تلخ است ولی اگر بدانیم چه رشدی در این نهفته است، چه برکتی در این نهفته است، «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» میشود. یعنی واقعاً ارزیابی ما ظاهری نباشد. ظاهری نگاه نکنیم. دینی و قرآنی و الهی نگاه کنیم، آخرتی نگاه کنیم، انتخاب ما دقیقتر میشود.
شریعتی: سلام کردند و گفتند: پسری نوزده ساله و تقریباً مذهبی هستم. زندگی برایم تکراری شده است. به امید توبه کردن برای فردا خودم را گول میزنم و هیچوقت این فردا از راه نمیرسد. خسته شدم از گناه و نمیتوانم خودم را کنترل کنم. دیگر خودمم هم خسته شدم. میخواهم به خدا نزدیک باشم. اما راهش را بلد نیستم. میخواهم چشمم را کنترل کنم اما نمیتوانم. میخواهم نماز بخوانم اما... کمک کنید، تنها امید من شما هستید.
حاج آقای ماندگاری: بسم الله الرحمن الرحیم، من از زبان این آقا پسر نوزده ساله میگویم. میخواهم شاگرد اول شوم، ولی قرار گذاشتم همیشه از فردا درس بخوانم. فردا هم میگویم: از فردا. میخواهم برنده مدال طلا شوم، ولی قرار گذاشتم از فردا تمرین را شروع کنم. میخواهم پولدار شوم ولی قرار گذاشتم از فردا کار کنم. میخواهم کار بدی را ترک کنم ولی قرار گذاشتم از فردا.
عهد کردم که دگر می نخورم *** جز امشب و فردا شب و شبهای دگر
اگر باور داریم جایگاه ما، جایگاه بندگی خداست، شاگرد اولی عالم خلقت یعنی بندگی خدا. اگر میخواهیم در این جایگاه قرار بگیریم باید از الآن شروع کنم. تازه دیر هم شده است. کرامتی که دهه کرامت است منوط به تربیت است. کرامت منوط به تربیت است. من باید امروز کار را شروع کنم. از همین حالا! جوان عزیز از الآن نگاه به نامحرم و گناه را ترک کن. میخواهی نماز بخوانی از الآن شروع کن. میخواهی قرآن بخوان از الآن شروع کن! پس تلاش از الآن باید شروع شود. 2- این تربیت منوط به هدایت است. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين» (بقره/2) آنهایی که میخواهند شروع کنند این کتاب، کتاب هدایت است. اهلبیت مربی هدایت هستند. پس کرامت فرع تربیت است. جدیت در تربیت، جدیت در تربیت فرع هدایت یک مربی است. پذیرش هدایت مربی فرع این است که او را بپذیرم. باور به عالم غیب داشته باشم. «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب» (بقره/3) اگر ما خدای نکرده روز قیامت از حیوان پستتر میشویم، خودمان، خودمان را پست کردیم. از یک سنگ سختتر میشویم «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَة» (بقره/74) خودمان کردیم و این بلا را سر خودمان آوردیم. همینطور که معلم به دانش آموز میگوید: خودت، خودت را رفوزه کردی. مربی به ورزشکار میگوید: خودت کردی. اگر قرار است ترک گناه صورت بگیرد، تربیت و جدیت را شروع کنیم. این جدیت در پذیرش هدایت قرآن و عترت است که امام رضا فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها» این جدیت و تربیت منوط به ایمان به غیر است. امیدواریم به برکت ولادت امام رضا خدا ما را عالم غیب پذیر کند. ایمان به غیب ما زیاد شود. وقتی ایمان به غیب زیاد شد، هدایت پذیر میشویم. هدایت پذیر قرآن و عترت میشویم. وقتی هدایت ما زیاد شد، تربیت میشویم. وقتی تربیت ما زیاد شد، در عالم تکریم میشویم.
شریعتی: طرحی که در برنامه اشاره کردیم که یک دلی را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنیم خیلی مورد استقبال دوستان ما قرار گرفت و خیلیها از این طرح استقبال کردند. عدد 8 را به 20000303 پیامک کنید. یا به کانال ما مراجعه کنید.
حاج آقای ماندگاری: شاید بچههای کوچک هم بخواهند در این طرح شرکت کنند. شما گفتید: حداقل دویست هزار تومان باید کمک کنند. ممکن است این بچهها اینقدر پول نداشته باشند. من میگویم: بچهها شاید عیدیهای شما ده هزار تومان باشد. بیست تا ده هزار تومان جمع کنید دویست هزار تومان میشود. یعنی این طرح منوط به دویست هزار تومان نیست. این را توسعه بدهیم. در جبهه وقتی میخواستیم گوسفند قربانی کنیم، آن زمان گوسفند پنج هزار تومان بود. بچهها اینقدر نداشتند. هرکس یک مقدار میگذاشت و یک گوسفند قربانی میکردیم و همه ثواب میبردند. روایت داریم امام صادق فرمود: یک صدقه هفتاد دست بگردد، همه هفتاد نفر در ثواب صدقه شریک هستند. این طرح قشنگی که میخواهیم دویست هزار تومان بانی شویم تا دلی را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنیم، این را در خانه بچرخانیم. اگر نداری کمک بگیر، تا همه در ثوابش شریک شوند.
شریعتی: خیلیها هستند هنوز چشمشان به صحن و سرای امام رضا روشن نشده است. انشاءالله کمک کنیم و سهیم باشیم تا همه در مشهد الرضای امام رضا نفس بکشند و از باب الجواد رد شوند و به حضرت رضا سلام کنند.
حاج آقای ماندگاری: خدایا زیارت با عافیت و معرفت امام رضا نصیب ما و نصیب کسانی که تا به حال نیامدند بفرما. سفر زائران بیت الله الحرام و اهلبیت را بی خطر بگردان. دعای همه را در حق فرج و در حق نصرت اسلام و مسلمین و شکست دشمنان، رفع گرفتاری مؤمنین و مؤمنات برآورده به خیر بفرما.
شریعتی: باب الجواد راه ورودی به قلب توست *** حاجت رواست هرکه از این راه میرود
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
صوت : برنامه سمت خدا چهارشنبه 96/05/11
ویدیو : برنامه سمت خدا چهارشنبه 96/05/11
سمت خدا - استاد ماندگاری - حجت الاسلام اندگاری - برنامه سمت خدا - ماندگاری96 - شبکه سوم سیما