ه سجاد:
بسمه تعالی
ما بچه های محل چندتایی بودیم ک جلسه های مختلف شهرو میرفتیم.
یه روز یکی از بچه ها گفت بیاین خودمون یک جلسه و بیرق داشته باشیم بعد همگی دور هم نشستیم صحبت کردیم و در این صحبت که دو نفر هم کدورت داشتن رو با هم آشتی دادیم.
بعد از همه باید یه اسم برای جلسمون میزاشتیم ک یکی رفقا گفت ک بزاریم (مکتب الصادق ع).بعد گفتیم ک یه مدت این اسم باشه اگه خواستیم تغییر بدیم ک اینطور نشد و نظر ارباب این بود که همین اسم مبارک رو جلسمون باشه.
خواستیم برای جلسمون باند و دستگاه بخریم ک همه بچه ها یه پولی رو هم گذاشتیم و تونستیم دستگاه و بخریم بعد هم که با نظر ارباب خیلی آدما به جلسه ی ما پیوستن و الان یکی از جلسه های مهم شهرمونه ک خیلیا بهش میگن هیئت مکتب الصادق .وآنگونه شد که پرچم هیئت بالا رفت ..