آسمون داره برای من گریه میکنه
پا به پای گریه های من گریه میکنه
چشم من دیگه بعیده که وا بشه بابا
عمه زینبم به جای من گریه میکنه
گوش منو داد موی منو باد از نفس افتاد دیگه رقیه
روی منو چنگ سر منو سنگ اخ شده دلتنگ دیگه رقیه
دستام سوخت بابا پاهام سوخت بابا
از بس گریه کردم پلکام سوخت بابا
******
پا برهنه جا میمونمو پشت مرکبا
باورم نمیشه که رو نیزس سر بابام
من رو خاک ویرونه که خوابم نمیبره
شد صدای تازیونه لالایه شبام
دلش میگیره که پیره پیره باید بمیره دیگه رقیه
نداره معجر روزای آخر شده کبودتر دیگه رقیه
شبهای تارم گریه شد کارم با برده فروشا توی بازارم
******
دونه دونه آبله پاهامو میشمورم
گریه میکنم میسوزمو غصه میخورم
جای دستاشونومیبینی روی صورتم
جای چکمه هاشونو ببین روی چادرم
قدش خمیده موهاش سپیده نفس بریده
منو یه نامرد ازمو بلند کرد آخ داره سردرد دیگه رقیه
خون شد قلبم تا بسته شد دستام رفتیم با چه وضعی توبزم مستا
**********