شهر خالی ز رفت و آمد شد
شام در ظلم خود مردد شد
بعد آن پایکوبی و آواز
بعد از آن ازدحام و آن همه ساز
کوچه ها، سوت و کور شد، شب شد
هر چه شد بعدِ نطق زینب شد
چتر خواب افتاده بر سر شهر
پهن شد، مثل ابر، بستر شهر
دختری باز بود، چشمانش
خواب را رانده بود، مژگانش
در نگاهش مرور خاطره بود
و نگاهش به سمت پنجره بود
شده خیره به انحنای هلال
کنجکاوِ جوابِ چند سوال
بغض کرد و همین که آه کشید
مادر از آه او ز خواب پرید
گفت: سر نِــه به دامانم
خواب دیدی، بخواب ای جانم
روی دامن گذاشت دختر، سر
گفت خوابم نمی برد مادر
زیر لب گفت من نفهمیدم
از کسی هم دمی نپرسیدم
از کجا آمدند این اسرا ؟
شأن آنان نبود چون فقرا
@MAHMOUDKARIMMI
راستی! دخترک چه بود اسمش؟؟؟
یـــادم آمد!! رقیــه بـود اسمـــش
بر رخ او غبار را دیدی
در نگاهش وقار را دیدی
اشک در دیده هاش می لرزید
شهــــر در زیر پــاش می لرزید
طفلک آرام گفت: یا زهرا
ما چرا سنگ می زدیم او را
صورتش، با چه گشته بود کبود
راستی آن سرِ به نیزه که بود؟؟
سر کودک چرا به نیزه زدند
مادر این شامیان چقد بدند
دخترک باز بغضِ خود را خورد
آه دیگر کشید و خوابش برد
@MAHMOUDKARIMMI
دید، در باغی از بهشت خداست
گفت: بیدارم این که یا رویاست...
دید با احترام و با جبروت
هودجی می کند ز عرش، هبوط
در میان هزار، هُلّه ی نور
دختری خردسال کرد ظهور
روی تختی ز نور کرد جلوس
اهل جنت به صف پی پا بوس
مَلَکی گفت: دختر شامی
بانویم داده بر تو پیغامی
که بیا ساعتی به دیدارم
تا که بار از دلِ تو بردارم
دخترک بی قرار حرکت کرد
رفت و بانوی خود، زیارت کرد
گفت: اهل کجایی ای بانو؟
چِقَدَر آشِنایی ای بانو
لب گشود آن عزیز خانه ی عشق
که منم دُرِّ نازدانه ی عشق
به تو حق می دهم که نشناسی
دختری خردسال و حساسی
پیروهن پاره دیده ای به تنم
باز نشناختی؟؟ رقیه منم
من ز نسلِ خلیلِ بت شکنم
شهرِ پیغمبره خدا وطنم
این که از چیست آن شکوهِ وقار
ارث دارم ز حیــــــــــــدرِ کـــرار
یادگارِ رسول هستم من
جلوه دارِ بتول هستم من
قُرَّةُ العِین عالمینم من
فاطمه دخترِ حسینم من
@MAHMOUDKARIMMI
عزتم کم نشد به سنگ شما
ننگ آمد به روی ننگ شما
اهل عالم کویر و دریا من
پاسخ هر سوال تو با من
تو ز مادر جواب نشنیدی
از سری که به روی نی دیدی
سر کوچک سرِ برادرِ من
شیرخواره علیِ اصغرِ من
سرِ ابرو شکسته، سقا بود
سرِ پر خون و خاک، بابا بود
از کبودیِ صورتم بشنو
گوشه ای از مصیبتم بشنو
@MAHMOUDKARIMMI
یک شب از روی ناقه افتادم
حبس شد بین سینه فریادم
تا به هوش آمدم در آن صحرا
ناخدا گه صدا زدم ... بابا
بر روی خار می دویدم من
اثر از کاروان ندیدم من
پایِ زخمی ز راه ماندم من
ذکرِ امَ یجیب خواندم من
یاد یک حرف عمه افتادم
که در آن لحظه بین امدادم
جمع کردم تمام نیرو را
گفتم از روی درد: یازهرا
مادر آمد به چشمِ گریانش
سر نهادم به روی دامانش
چشمِ من گرم خواب شد یک دم
حیف خوابم خراب شد یک دم
لگدی خورد روی پهلویم
پنجه ای رفت بین گیسویم
مشت ها میرسید از هر سو
دست هایم شکست از بازو
شعر: #حاج_محمود_کریمی
@MAHMOUDKARIMMI
‹۱› بذار بگم پاهام درد میکنه، خب
چشام درد میکنه، خب
از اون شب تو بیابون
پهلوهام درد میکنه، خب
بال و پرم و نیگا سوخته
همه حرم و نیگا سوخته
موی سرت و دیدم سوخته
موی سرم و نیگا سوخته
صوت : شب سوم صفر 97 - روضه - شهر خالی ز رفت و آمد شد
----------------------------------------------
هم بر سرم خیلی
هم تازیانه خورد روی پیکرم خیلی
بابا حواست هست
دارم ز دوری تو کم میاورم خیلی
میپرسی از حالم
حالا که با سر آمدی پس بهترم خیلی
مانند گهواره
دلتنگ لالایی علی اصغرم خیلی
دلداری ام داده
عمه به من گفته شبیه مادرم خیلی
دست عمو افتاد
از دستِ سنگین پر شده دور و برم خیلی
جایم کتک خورده
بابا خجالت می کشم از خواهرم خیلی
چشمم زدند آخر
در آن بیابان کند از موی سرم خیلی
از بس لگد خوردم
حس میکنم بی حس شده بال و پرم خیلی
اما خیالت تخت
خیلی حواسم بود پیش معجرم خیلی
دیگه بس که کشیدن موهامو مویی نمونده
دیگه بس که زدن سیلی به روم رویی نمونده
دیگه بس که دوییدم پی تو پایی نمونده
صوت : شب سوم صفر 97 - نوحه - هم بر سرم خیلی هم تازیانه خورد
--------------------------------------------------
برام دعا کن بابا منم منو که یادته؟
چشاتو وا کن بابا منم منو که یادته؟
صدام گرفته بابا منم منو که یادته ؟
من و صدا کن بابا منم منو که یادته ؟
من همون رقیه ای هستم که
من و همیشه با لبخن رو زانهات مینشوندی
تو همون بابایِ من هستی که
شبی که خوابم نمیبرد برام قرآن میخوندی
مدینه کجا و ویرونه
دیگه سر اومده پیموده
بیا ماها رو ببر خونه
‹۱› با پای پر ورمم درد سر حرمم
همه میگن خیلی شبیه مادرمم
۱ : قسمتی از زمینهی شبسومفاطمیهدوم ۱۳۹۶، متن کامل⬇️
https://t.me/KARIMI_MATN/3754
@MAHMOUDKARIMMI
من همون فرشته ای هستم که
براتو سجاده مینداخت وقتی وضو میگرفتی
تو همون بابا حسین هستی که
می گفتی با دیدن من به یاد زهرا میوفتی
چه خستگی چه سر دردر
روی نی من و نگام کردی
آخه چی میشه که برگردی
موهام سفید بابا منم منو که یادته ؟
قدم خمیده بابا منم منو که یادته ؟
چهرم کبوده بابا منم منو که یادته ؟
رنگم پریده بابا منم منو که یادته ؟
@MAHMOUDKARIMMI
من همون سه ساله ای هستم که
بابام ومیخواستم اما سرش روی نیزه ها بود
تو همون شاه شهید هستی که
دور زن و بچه ی تو پر از نامحرما بود
نمی دونی که چی میگفتن
چه حرفایی بدی زد دشمن
حیـــــا ندارن اینا اصلا ...
ببین چه خستم بابا منم منو که یادته ؟
چقد شکستم بابا منم منو که یادته ؟
سنگینه گوشم بابا منم منو که یادته ؟
می لرزه دستم بابا منم منو که یادته ؟
‹۲› تار میبینم سرم سنگینه
عجب دستی داشت خیر نبینه
بیابون بود و منِ سرگردون
با اون نامرده نامسلمون
صوت : شب سوم صفر 97 - زمینه - برام دعا کن بابا منم من که یادته
--------------------------------------------
ماه صفر97 - محمود کریمی - شهادت امام حسن علیه السلام 97 - شهادت امام رضا علیه السلام - اربعین - شب اربعین 97 اربعین 97 - آخرصفر - روز اربعین - اربعین 1440 - متن شب اول صفر 1440 - محمود کریمی - هیات رایه العباس علیه السلام - ماه صفر97 - محمود کریمی - شهادت امام حسن علیه السلام 97 - شهادت امام رضا علیه السلام - اربعین - شب اربعین 97 اربعین 97 - آخرصفر - روز اربعین - اربعین 1440 - متن شب اول صفر 1440 - محمود کریمی - هیات رایه العباس علیه السلام