حاج محمود کریمی

۱۰ بهمن ۱۳۹۶ 1743 0 نظر

به محض انتشار رسمی فایلها بروزرسانی خواهد شد

 

شعرخوانی 

دست ما گير كه در ورطه ي غم مي افتيم

ياد ما باش كه ما ياد تو كم مي افتيم 

بايد اينجا بنشيـنيم كه ما را بخرند

گريه كن، گريه و گر نه ز قلم مي افتيم

لطف چشمان تر مادرمان بود اگر

كه در خانه ي ارباب كرم مي افتيم 

ريشه ي ما همه در خاك حسينيه ي توست

دست ما نيست كه در پاي علم مي افتيم

مي زنيم آنقدر از عشق بر اين سينه كه باز

مثل گيسوي تو بر شانه ي هم مي افتيم

تا نفس هست حسين است، حسين است، حسين

 حق بده پيش تو هر نيم قدم مي افتيم

مادر افتاد زمين تا كه نيفتيم از پا

تا بگوئيم فقط بين حرم مي افتيم

تا شنيديم كه بر روي كمر دست گذاشت

در ورودي حرم با قد خم مي افتيم

ماکه  یک عمر در این داغ کبودت شده ایم 

عاقبت در قدمت مطمئنا می افتیم

روضه خوانی 

اصلا نیازی نیست از بسترت پا شی

مادر پیش پای شوهرت باشی 

هی گفتم از دردات 

هی گفتی چیزی نیست

گفتی اگه گاهی بیوفتی چیزی نیست

تو دست به دیواری گفتی یکم خستم 

گفتم قنوتت چیست گفتی یکم خستم 

دیدم قنوتت را گفتی یکم دستم 

این بچه ها سایه رو سر میخوان بانو 

تا وقت دامادی مادر میخوان بانو 

رفتن رو از من کمتر بگیر ای کاش 

مادر میخواد زینب حجله عروسیش باش 

چشم پر آب تو نقش بر آبم کرد

تابوت تو اومد خونه خرابم کرد 

دنیام عجب خاکی روی سرم ریخته 

هم موی زینب هم خونم بهم ریخته 

طفلی حسن هر شب تو خواب عزا داره

هی میگه دیواره هی میگه گوشواره

زینب با دلشوره هی روتو میبوسه 

شونه که میوفته بازوت میبوسه 

تو خسته ای من میدونم من خسته ام تو میدونی 

خونم با سیلاب شد خراب تو این شبای بارونی 

یاد میاد اون روزارو که خواستگاری کردمت 

تو عمر من اومدی و که بی قراری کردمو

یادت میاد اون روزی که قدم گذاشتی رو چشام 

همون شبی که اولین نگاهت افتاد تو نگام

یاد میاد دست تورو بابات گذاشت تو دست من 

میگفت علی جان فاطمه است تموم بوی هستی من..

میگفت که باید کم کنی بار غم از شونه علی

فاطمه جان ازین به بعد جون تو وجون علی 

فاطمه جان ممنونتم باتو دلم غمگین نبود

تموم نه سال زندگیم هیچ مثلش شیرین نبود

کار تو بی حکمت که نیست که رو گرفتی فاطمه 

دیر اومدی خونه چرا به من نگفتی 

بمون بهار من بمون 

بمون کنار من بمون 

سپر نمیخواد شوهرت 

ای ذوالفقارت من بمون 

بمون عزیز من بمون

حیدر تو فتنهها تنها نزار 

نرو ایشالا خوب میشی 

نرو رو قلبم پا نزار 

امشب کنار از لبت افتاده رو مگیر 

بعد از سه ماه که تبت افتاده رو مگیر 

دیدار تو اگر چه غم انگیز می شود

بعد از سه ماه قسمت من نیز می شود 

درد عیال دارمو پیرم نموده اند 

سی وسه سال  دارموپیرم نموده اند 

این اشیونه داغ پرستو ندیده بود 

من مرا مدینه دست به زانو ندیده بود

امروز فضه گفت خانم وضو گرفته است

بعد از سه ماه خانه ما رنگ وبو گرفته است 

گفتم که کار کم بکنید ای عزیز من 

ممنون نان تازه ام اماعزیزمن 

نان را بدون قوت بازو نمی پزند 

نان را که با جراحت پهلو نمی پزند 

این خانه مدتی است که جارو ندیده بود 

من را مدینه دست به زانو ندیده بود 

اصرار میکنیم که نانی کمیبخور

هی پلک نیمباز تکانی کمی بخور 

رد تو از تنور به بستر هنوز هست 

زینب دوید وگفت که  مادر هنوز است 

او دختر است حسرت آغوش می خورد 

این سینه شکسته بمان جوش میخورد

دستت شکستهاست که بالا نمی رود 

این شانه ات چه دیده چرا جا نمی رود 

چشم تو نیز بستنه بازو ندیده بود 

من را مدینه دست به زانو ندیده بود 

یادم نرفته تا در خانه تورا زدند

یادم نرفته بادر خانه تورا زدند 

خصم در خانه علی شکستن واز رو ندیده

من را مدینه دست به زانو ندیده بود 

امشب چقدر پیش حسن سوخت دخترت 

امشب ببین که با سه کفن سوخت دخترت 

گفتی وصیتت که ..حسین حنجرش 

حتما لباس محسن رو عقد حسن 

بس کن رباب دست وپایت را تکان نده 

بر روی نیزه زخم گلو را نشان نده 

بس کن رباب حرمله بیدار میشود

سهمت دوباره خنده انظار میشود 

سر بچه ام روی نیزه سر باباش روبروشه

الهی مادر بمیرم سر نیزه تو گلوشه

پیش زمینه 

ای بانوی علی  یا بضعه النبی 

ای شمس عالمین ای رهبر حسین 

یا ام الحسنین

یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا 

زمینه 

گل امید آسمون که شده قامتت کمون 

تویی شادیه خونمون

 مادر بمون مادر بمون 

شده کار شبونمون 

ناله وآه واشک وخون

تا نشه تیر آسمون 

مادر بمون مادر بمون 

هنوزم این سواله برام 

که سیلی توی کوچه چی بود 

هنوزم این سواله برام

چرا که صورتته کبود 

همیشه پیش چشاممه خاطرات خانه ی پره دود

شب تا صبح بخوابی 

میسوزی بی تابی 

از دردا چند وقته بی خوابی 

با چشم بارونی واسه ما گریونی 

زیر لب داری چی میخونی 

اللهم اعجل وفاتی 

شده چشمات یه کاسه خون 

شده پاهات پر از ورم

دیگه دستات نداره جون

 وای مادرم  وای مادرم 

میبینم غربتتورو 

توی اشک برادرم 

می بینی حال زینبو 

وای مادرم وای مادرم 

هنوزم باورم نمیشه 

چیزایی  رو که میدونه حسن 

هنوزم باورم نمیشه 

که مادرمو تو کوچه زدن 

هنوزم  باورم نمیشه 

که کار خونه رسیده به من 

باز باز میسوزم 

با سرفت  می میرم 

با محسن عزا میگیرم 

با این غم میجنگم 

روز وشب دل چنگم 

از دنیایه بی تو سیرم 

اللهم اجل وفاتی 

.......

 

به محض انتشار رسمی فایلها بروزرسانی خواهد شد

 

گزارش 2
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حاج محمود کریمی می باشد.