شعرخوانی
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب خاکت را دهد ناگه بباد
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پردهٔ شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است
نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
ما، بدریا حکم طوفان میدهیم
ما، بسیل و موج فرمان میدهیم
نسبت نسیان بذات حق مده
بار کفر است این، بدوش خود منه
به که برگردی، بما بسپاریش
کی تو از ما دوستتر میداریش
نقش هستی، نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب، سرگردان ماست
قطرهای کز جویباری میرود
از پی انجام کاری میرود
ما بسی گم گشته، باز آوردهایم
ما، بسی بی توشه را پروردهایم
میهمان ماست، هر کس بینواست
آشنا با ماست، چون بی آشناست
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند
سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت
زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت
کشتئی زاسیب موجی هولناک
رفت وقتی سوی غرقاب هلاک
تند بادی، کرد سیرش را تباه
روزگار اهل کشتی شد سیاه
طاقتی در لنگر و سکان نماند
قوتی در دست کشتیبان نماند
ناخدایان را کیاست اندکی است
ناخدای کشتی امکان یکی است
بندها را تار و پود، از هم گسیخت
موج، از هر جا که راهی یافت ریخت
هر چه بود از مال و مردم، آب برد
زان گروه رفته، طفلی ماند خرد
طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت
بحر را چون دامن مادر گرفت
موجش اول، وهله، چون طومار کرد
تند باد اندیشهٔ پیکار کرد
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بنای شوق را، ویران مکن
در میان مستمندان، فرق نیست
این غریق خرد، بهر غرق نیست
صخره را گفتم، مکن با او ستیز
قطره را گفتم، بدان جانب مریز
امر دادم باد را، کان شیرخوار
گیرد از دریا، گذارد در کنار
سنگ را گفتم بزیرش نرم شو
برف را گفتم، که آب گرم شو
صبح را گفتم، برویش خنده کن
نور را گفتم، دلش را زنده کن
لاله را گفتم، که نزدیکش بروی
ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی
خار را گفتم، که خلخالش مکن
مار را گفتم، که طفلک را مزن
رنج را گفتم، که صبرش اندک است
اشک را گفتم، مکاهش کودک است
گرگ را گفتم، تن خردش مدر
دزد را گفتم، گلوبندش مبر
بخت را گفتم، جهانداریش ده
هوش را گفتم، که هشیاریش ده
تیرگیها را نمودم روشنی
ترسها را جمله کردم ایمنی
ایمنی دیدند و ناایمن شدند
دوستی کردم، مرا دشمن شدند
کارها کردند، اما پست و زشت
ساختند آئینهها، اما ز خشت
تا که خود بشناختند از راه، چاه
چاهها کندند مردم را براه
روشنیها خواستند، اما ز دود
قصرها افراشتند، اما به رود
قصهها گفتند بیاصل و اساس
دزدها بگماشتند از بهر پاس
جامها لبریز کردند از فساد
رشتهها رشتند در دوک عناد
درسها خواندند، امادرس عار
اسبها راندند، امابیفسار
دیوها کردند دربان و وکیل
درچه محضر، محضر حی جلیل
سجدهها کردند بر هر سنگ وخاک
در چه معبد، معبد یزدان پاک
رهنمون گشتند در تیه ضلال
توشهها بردند از وزر و وبال
ازتنور خودپسندی، شد بلند
شعلهٔ کردارهای ناپسند
وارهاندیم آن غریق بینوا
تا رهید ازمرگ، شد صید هوی
آخر، آن نور تجلی دود شد
آن یتیم بیگنه، نمرود شد
رزمجوئی کرد با چون من کسی
خواست یاری، ازعقاب و کرکسی
کردمش با مهربانیها بزرگ
شد بزرگ وتیره دلتر شد ز گرگ
برق عجب، آتش بسی افروخته
وز شراری، خانمانها سوخته
خواست تالاف خداوندی زند
برج وباروی خدا رابشکند
رای بد زد، گشت پست وتیره رای
سرکشی کرد وفکندیمش ز پای
پشهای راحکم فرمودم که خیز
خاکش اندر دیدهٔ خودبین بریز
تانماند باد عجبش در دماغ
تیرگی رانام نگذارد چراغ
ما که دشمن راچنین میپروریم
دوستان رااز نظر، چون میبریم
آنکه بانمرود، این احسان کند
ظلم، کی باموسی عمران کند
ما که دشمن را چنین میپروریم
دوستان را از نظر چون میبریم
#پروین_اعتصامی
بشنو از نی چون حکایت میکند
وز جدایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
هرکسی کو دور مانده از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
یا علی جان مقتدای من تویی
انتها و ابتدای من تویی
فاش میگویم به آوای جلی
یا علی و یا علی و یاعلی
صوت : شب 13 رمضان 97 - شعرخوانی - مادر موسی چو موسی را به نیل
-------------------------------------
مناجات
بهار بـی تـو نگردد بهار، یا مهدی
قرار بـی تـو نگیرد قرار، یا مهدی
بــه انتظــار قســم ای امـام منتظران
ز مرگ سخت تر است انتظار یا مهدی
مسیـح آل محمـد! بیـا که بی تو شده
تمـام زندگی ام احتضار، یـا مهدی
بیا که بی تو روان است خون دل هر شب
ز چشم عاشق شب زنده دار یا مهدی
بیا و پاک کن ای دست حق، به جای علی
سرشک فاطمه را از عـذار یا مهدی
صـدای ناله مـولا ز چـاه مـی آید
بکش به یاری او ذوالفقار یا مهدی
هزار سال فزون است کز برای حسین
تویی به صبح و مشا اشکبار یا مهدی
چه می شود به کنار تو باتو گریه کنم
برای عمه تو زار زار یا مهدی
غلامرضا سازگار
صوت : شب 13 رمضان 97 - مناجات - بهار بی تو ندارد بهار یا مهدی
-----------------------------------------------
روضه
تو روح پیکر منی؟ عزیز مادر منی؟
مصحف آیه آیه ای یا گل پرپر منی؟
لاله ی سرخ پرپرم، ماه به خون شناورم
قسم به جان مادرم، بگو تو خواهر منی
زائر پیکرت شدم، شبیه مادرت شدم
گناه من بود همین، که تو برادر منی
چه در کنار قتلگه، چه زیر سم اسب ها
چه بر فراز نیزه ها، امام و رهبر منی
به هر کجا که پا نهم کنار پیکر تو ام
به هر طرف که رو کنم، تو در برابر منی
حنجر چاک چاک تو، بوده رگ حیات من
با تن غرق خون خود، روح مطهر منی
ماه به خون طپیده ام، رفتی اگر ز دیده ام
هماره در کنار من، همیشه یاور منی
نام تو حرف اولم، یاد تو ذکر آخرم
تو حرف اول منی، تو ذکر آخرمنی
جانِ به لب رسیده ام، همیشه نورِ دیده ام
اگر چه رفتی از برم، هنوز در برِ منی
گلها کنار یکدگر گرد عزیز فاطمه
اما بگو ساقی چرا مانده جدا در علقمه
شمع دلم بی سر شده
پروانه خاکستر شده
چو دید زینب حزین تن عزیز مصطفی
به زیر تیغ اشقیا ناله کشید ای خدا
چند نفر به یک نفر
به زخم دل نمک زدن
سه سالتو کتک زدن
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
غلامرضا سازگار
--------------------------------------------------
حاج محمود کریمی - محمود کریمی مناجات ماه رمضان97 - کریمی رمضان 97 - حاج محمود کریمی97 - ماه رمضان 97 - مناجات خوانی محمود کریمی - کریمی 97 - حاج محمود کریمی - محمود کریمی مناجات ماه رمضان97 - کریمی رمضان 97 - حاج محمود کریمی97 - ماه رمضان 97 - مناجات خوانی محمود کریمی - کریمی 97 - حاج محمود کریمی - محمود کریمی مناجات ماه رمضان97 - کریمی رمضان 97 - حاج محمود کریمی97 - ماه رمضان 97 - مناجات خوانی محمود کریمی - کریمی 97 - حاج محمود کریمی - محمود کریمی مناجات ماه رمضان97 - کریمی رمضان 97 - حاج محمود کریمی97 - ماه رمضان 97 - مناجات خوانی محمود کریمی - کریمی 97