قدم می زنم سحر ها را
گرفتند از این آسمان قمر هارا
چقدر خاک سرش ریخته است
معلوم است رسانده است به خانوم کسی خبر ها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفتند از این پیرزن پسر هارا
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقطسپرها
نشسته است از سر راه روضه می خواند
که در بیاورد آه آه رهگذرها را
ندیده استکسی
ندیده است اگرچه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
کنار آن دوتا دست بر روی یک دم
رسانده است به ما خانم این خبرها را
بشیر آمد وگفتی که از حسین بگو
ز عون دم زد وگفتی که از حسین بگو
ستاره بودی ویک دفعه آفتاب شدی
برای خانه ی مولا که انتخاب شدی
به خانه ی ولی الله اعظم آمدی
و دلیل عزت قوم بنی کلام شدی
به جای این که شوی مدعی همسری اش
کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی
تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد
برای چرخش دستار انتخاب شدی
چهارتا پسرآورده ای برای علی
که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی
اگرچه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت
تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادر عربی تو خار گیر نکرد
تورا که فرق علی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد
از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دست دشمن تو رحم بر صغیر نکرد
صوت : وفات حضرت ام البنین 95 - ریحانه الحسین - روضه - قدم میزنم سحر ها را