مدح
دِلی دارم و خانه یِ بوتُراب است
سَری دارم و خاکِ عالیجناب است
عوض کرده روز و شَبَم جایِ خود را
که ماهی دمیده پُر از آفتاب است
مرا قبله بابُ الحُسینِ حسین است
مرا نامِ عباس فَصلُ الخِطاب است
حساب و کتابی ندارد دل ما
که دیوانه اش بی حساب و کتاب است
نوشته به ایوانِ میخانه ی او
که در بزمِ ساقی دعا مستجاب است
از امشب بهشت آفرین است زهرا
که مهمانِ ام البنین است زهرا
خدا گِرد گِردَت مداری کشیده
به هر یک صفِ بی شماری کشیده
و در طاقِ عرشش به تصویر سبزی
عَلَم را به دوشِ سواری کشیده
که نصرُمِن الله بر بیرقِ اوست
و در قبضه اش ذوالفقاری کشیده
شَبیهِ علی رویِ دُل دُل نشسته
و در زیرِ پا تار و ماری کشیده
نه اَبرو بگو ذوالفقاری دو پیکر
نه گیسو بگو آبشاری کشیده
اگر حالتِ چشمِمان التماس است
برای حریمش خُماری کشیده
نیازی ندارد به غیر از ضریحت
کسی که به چشمش غباری کشیده
رسیدم مرا زیرِ بالَت بگیری
امیری حسین وَنِعمَ الامیری
نگاه تو جُز شورِ دریا ندارد
طَنینَت به جز لحن مولا ندارد
تو مثلِ حسن کوچه هایت شلوغ است
که بی تو مدینه تماشا ندارد
برای تماشات یوسف رسیده
مدینه ولی بیش از این جا ندارد
من از ارمنی های شهرم شنیدم
که پیش تو رنگی مسیحا ندارد
پسرهای او جایِ خود ، می شود گفت
که مانند عباس زهرا ندارد
گره های کورِ همه، صَف کشیدند
که کارَت اگر،شاید،اما ندارد
اگر کار داری تو هَم با ابالفضل
بگو یا حسین و بگو یا ابالفضل
تو مهتابِ نوری برایِ سحرها
تو خورشیدی اما میانِ قَمرها
تو را روزِ اول برایِ حسینش
سوا کرده زهرا برایِ پسرها
مرا منصبِ تو به شاهی رساند
اگر جا دَهی در صفِ رُفتگرها
نقابی بزن وقتِ رزمت به صفین
که ذُخرالحسینی ...امان از نظرها
از آن دور لشگر تو را خیره دیدند
نیازی ندارد بِپیچَد خبرها
به میدان بیا تا به پایت بریزند
عرق ها جگرها و سرها و پرها
جوابِ رَجزخوانیِ تو سکوت است
فقط می رسد صوتِ اَین المَفَرها
عَلَم را بِزن وقتِ طوفانی توست
علی عاشقِ این رجز خوانی توست
کسی چون تو بر قلب لشگر نمی زد
کسی چون تو فریادِ حیدر نمی زد
تو در سیزده سالگی ات به دشمن
چنان می زدی مالک اشتر نمی زد
چنان گِرد بادی به پا می شُد از تو
که جبریل در پیش تو پَر نمی زد
فقط زانویَت جایِ پایِ عقیله است
که خواهر قدم جایِ دیگر نمی زد
اگر دستهایت نباشد که زهرا
قدم بر شفاعت به محشر نمی زد
فقط خاطرِ فاطمه بود وَر نه
به آقا خطابِ برادر نمی زد
به مدح علی زَر شود دفتر شعر
سه بیت از فؤاد آورم آخر شعر
(نبودی حَصینِ حِصنِ دین گَر زِ مردی
قدم بَر درِ حِصن خیبر نمی زد
چنان کَند در را از آن حِصن سنگین
که گَر حِلمِ او حلقه بر در نمی زد
زمین را هم از جا بِکَند و فِکَندی
به جایی که مرغِ نظر پر نمی زد)
فوادکرمانی
صوت : ولادت امام حسین علیه السلام 97 - مدح - دلی دارم و خانه بوتراب است
-------------------------------------
سرود
شب عید و شادن شیعه های مولا
گل کرده گلبند لبخند رو لبهای ما
زیر و رو کرده کارو بار غمرو امشب
بدو به دور رسیده پسر زهرا
ای جان من جانان من
نام تو بردمو خوردم از حلالین باده
بی خود از خیشمو از غم جهان آزاده
هر کی دیده مرا در تحیر و میگفته
عاقبت عشقتو کار به دستم داده
ای جان من جانان من
روح منو ریحان منو درد منو درمان من
ای جان من جانان من
من بی تو چنان هیچمو ای بودمو امکان من
ای جان من جانان من
صوت : ولادت امام حسین علیه السلام 97 - سرود - شب عید و شادن شیعه های مولا
--------------------------------
شور
یل با هیبت ابالفضل منشاء غیرت ابالفضل
شاگرد رزم مجتبی ای قدر قدرت ابالفضل
از تو و پیکارت لشکری شد حیرون
نازشصتت ساقی پر شد از سر میدون
تا علم کوبیدی معرکه غوغا شد
یک تنه بودیو دشمنت رسوا شد
الله الله الله الله طوفان شده بر پا
الله الله الله الله از این قد و بالا
الله الله الله الله معجزه رخ داده
الله الله الله الله حیدر اومد مولا
یا ابوفاضل
صوت : ولادت امام حسین علیه السلام 97 - شور - یل با هیبت ابالفضل
---------------------------------------
سرود
به گوشه آسمون بازم صدای مهتاب اومده
به نوکرا خبر بدید حضرت ارباب اومده
داره بازم میزنه بارون امضا میشه کرب و بلامون
امشب فطرس توی کشتی نجات
اشک شادی تو چشمای نوکرات
عیدی تو دستامون برگ برات کرب بلات
یا حسین ابن علی
صوت : ولادت امام حسین علیه السلام 97 - سرود - به گوشه آسمون بازم
-------------------------------------------
مهدی اکبری ولادت امام حسین علیه السلام 97 متن ولادت متن مداحی متن سرود متن مداحی متن شور متن ولادت امام حسین علیه السلام 97 اکبری97 اکبری ولادت متن ناب متن زیبا مهدی اکبری مهدی اکبری 97 مهدی اکبری97 مهدی اکبری ولادت امام حسین علیه السلام 97