اشعار ماه محرم الحرام
زمزمه ورودیه ماه محرم
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
بارونه بارونه چشمام
گریونه گریونه چشمام
مجنونه مجنونه چشمام
می خونه می خونه چشمام
ماه غم و ماه عزا اومد محرم
ماه حسین و روضه ها اومد محرم
فاطمه ی خیر النسا ماتم گرفته
حیدر علی شیر خدا را غم گرفته
آجرک الله بقیه الله (4)
می باره می باره چشمام
غمگینه و زاره چشمام
نوکرِ دَرباره چشمام
عاشقی بیماره چشمام
خانه ی حق گشته سیه پوش حسین
جن و مَلَک مست چاووش حسین
هلال ماه محرم دمیده است
بالاتر از این ماتم ندیده است
آجرک الله بقیه الله(4)
محزونه محزونه مهدی
دلخونه دلخونه مهدی
نوحه گر و سینه زنه مهدی
بر سر و سینه می زنه مهدی
حی علی العزا ، حی علی البُکا
فی ماتم الحسین ، مظلوم کربلا
ای کشته ی جفا ، خورشید نیزه ها
رأس ات شده جدا،خورشید نیزه ها
آجرک الله بقیه الله(4)
------------------------------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
اشک بر حسین (ع)
این ریزش درّ و گوهر و مرجان است
چون ابر بهار دیده ات باران است
این سوز جگر،روضه های شب و روز
از سوز دل حسین شه عطشان است
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
ذکر لب عاشقان حسین
::::::::::::::::::::::::::::::::::
همیشه با سلامم،به زخم ها التیامم
غرق جود امامم ، تا آ خر عمر
مولای با مرامم،نوکریت احترامم
ذکر شما کلامم ، تا آ خر عمر (2)
همیشه این پیامم ،به درگهت غلامم
عطر تو بر مشامم ، تا آ خر عمر
کبوتر روی بامم ،اگر چه از عوامم
عشق تو گشته دامم ، تا آخر عمر(2)
شمشیر در نیامم،ای امام همامم
نذر تو شد طعامم ،تا آ خر عمر
اگر چه خام خامم،ذاکریت مقامم
در روضه ها آ رامم ،تا آ خر عمر(2)
شده تکه تکلامم،به عاشقان پیامم
سینه زنی گمنامم ،تا آ خر عمر
به حرمت اعزامم ،ای حافظ اسلامم
با تربتت وا شد کامم ،تا آ خر عمر
.......................................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
از صبر تو آبرو گرفتم زینب
در پای تو رنگ و رو گرفتم زینب
در کوفه و شام میر لشکر بودی
از اشک تو من وضو گرفتم زینب
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
ای کوفه و شام شرح تفسیر غمت
صد روضه و مرثیه دمیده ز دمت
با شام و یزیدیان چه کردی زینب
عمریست که صبر رفته زیر علمت
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
هلال ماه محرم
ابر سیاه ماتم ، هلال اندوه و غم
میرسه باز ماه غم ،هلال ماه محرم
پیرهن سیاه بیارید ، پرچم ماه عزا
به گوش ما میرسه،نوای کرب وبلا
محرمه محرم .......محرمه محرم(2)
از عرش اومد دوباره،ملائکه رو زمین
پیرهن خونی دارند ، بقای دین مبین
حی علی العزا شد ، نوای اهل عالم
روضه گرفته جنّت ،از آدم تا به خاتم
محرمه محرم .........محرمه محرم(2)
بر سر و سینه زنان ، بانوی اهل جنان
صاحب عزا تسلیت،مهدی صاحب زمان
صدای سنج و دمّام ، کتیبه ی محرم
پیرهن سیاه به تن کن،رسید نوای ماتم
محرمه محرم ..........محرمه محرم(2)
-----------------------------------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
واحد سنگین ورودیه ماه محرم
حسین حسین حسین جان،یا سیّد شهیدان (2)
آتیش به جونم میزنه، مصیبت های کربلا
آتیش به جونم میزنه،این همه اندوه و بلا
آتیش به جونم میزنه، صدای طبل ماتمش
آتیش به جونم میزنه،عزا و اندوهِ غمش
یه لشگر ویه کارون،ازکودک و پیر و جون
دعوت شدندبه مهمونی،مهمونی اهل جنون
یه لشگر ازکوفه و شام،راه رو گرفتند به امام
با نیزه و تیغ و سنان،به کارون دادند سلا م
سلام دادند با نیزه ها ،بر تن مجروح حرم
باخنجر و تیغ های تیز،بردست وبازوی قلم
هزار هزار مرد دلیر ،هفتاد و دو یل و امیر
هَلْ مِنْ مُبارز طلبید ، ساقی ما ماه منیر
کوفی و این همه جفا ،به کودکان بی پناه
کوفی نداره هیچ وفا ،صد ها مصیبت آه آه
از میر و سردار حرم ،تا کودک زار و حزین
از اکبر و عابس و جون ،همه همه نقش زمین
چه محشری به پا شد ، از لاله های پر پر
از علقمه غرق خون ، تا قتلگاه سراسر
به روی نیزه خورشید، به روی نیزه اصغر
رحمی نداره کوفی ، به پا نموده محشر
یا لیتنا کنا معک ، حسین جان
ای چرخش فُلک و فَلَک حسین جان
بقای دین اسلام ، از خون و ایثار توست
جانبازی ابوالفضل ، برای ما آبروست
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
نوحه سه ضرب محرمی
ای وای از این غم (4)
خنجر به حنجر ،صد پاره پیکر
بر نیزه شد سر ، با دیده ی تر
حسین بی سر ، مظلوم مادر
زار و مکدر ، شد بی برادر
چه بوی سیبی ، خلد التریبی
بر ما طبیبی ،شیب الخضیبی
چقدر غریبی ، تو بی حبیبی
پیچیده دردشت،چه بوی سیبی
پرچم و علم ، بازوی قلم
اندوه و ماتم ، ماه مُحَرم
اشک تو مرهم ، بر ماتم و غم
هرکه حسین گفت ،گردیده مَحْرم
با لب عطشان ، با تن عریان
به دست عدوان ،مانند یاران
پیر و جوانان ، در راه قرآن
گشته فدایی ، شاه شهیدان
از عرش برین ،آ مد به زمین
به حال حزین ،فردوس امین
یا حبل المتین،خیر المرسلین
نوحه گر توست،محزون و غمگین
پس کو علمدار ،میر و سپهدار
سقا و سردار ، میر جهاندار
تنهاترین یار ، یار فداکار
بر عشق دلدار ، باشد خریدار
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
شهادت حضرت مسلم علیه السلام
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
::::::::::::::::::::::::::::
بنگر غریبم ،من بی حبیبم (2)
::::::::::::::::::::::::::::::
نامه نوشتم کوفیان آماده هستند
چشم انتظاردیدن فرمانده هستند
نامه نوشتم کوفه چشم بر راه دارد
چشم انتظاری بر تو ای همراه دارد
------- --------------------
نامه نوشتم برتو ای مولا و سرور
هستم سفیر تو حسین شاه دلاور
اما منم در کوچه ها بی یار و یاور
جان علی اصغر میا با میر لشکر
------------------------
کوفه همان شهر هزار آشوب باشد
رنگ طلا و زر چقدر محبوب باشد
بازار شهر از نیزه و شمشیر پر شد
زجر و سنان راهی با لشگر حرّ شد
---------- ------------------
جان امیر المومنین برگرد حسین جان
خون تو می ریزد زمین برگرد حسین جان
جان علی اکبرت برگرد حسین جان
بر حلق ناز اصغرت برگرد حسین جان
----------------------------
در کوچه های کوفه من تنها و مظلوم
از آ ن همه مهر و محبت گشته محروم
آنان که فرق مرتضا را چاک کردند
داغی عظیم بر سینه ی افلاک کردند
------------------------------
بنگر سفیرت را تو بر دار العماره
با کام عطشان میرود او بر مناره
بعد ازسلامی برتو ای سردار لشگر
من می شوم مهمان حیدر شاه خیبر
--------------------------------
رحمی نما بر کودکان زار و مضطر
رحمی نما بر زینب و سه ساله دختر
کوفه میا کوفه ندارد عهد و پیمان
بر نیزه کردند کوفیان مُصْحَفِ قرآن
----------------------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
نجاتم می دهی
غرق طوفانم نجاتم می دهی
قطره ای آب حیاتم می دهی
تشنه ی عشق توام مولای من
جرعه ای آب فراتم می دهی
هیچ باکی نیست از روز حساب
خودحسابِ واجباتم می دهی
مادرت داده مرا اذن حضور
اشک درصوم وصلاتم می دهی
در شب اول تو می آیی حسین
وعده ی وقت مماتم می دهی
به چه شیرین است طعم روی یار
در ره عشقت ثباتم می دهی
ای پناه بی پناهان یا مجیر
من گدایم تو زکاتم می دهی
نوکری بر درگهت فخر من و
اجر نوکر رابه ذاتم می دهی
آرزوی روضه خوان و سینه زن
یک شب جمعه براتم می دهی
در حرم با مادر و ام البنین
روضه در فُلکِ نِجاتَم می دهی
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
مرثیه شهادت حضرت رقیه(س)
درروضه های امشب،میخوانم ازسه ساله
از دردو و داغ و ماتم ، روضه های پر ناله
یک دختر و یک بابا ، یک دنیا حرف تازه
یه بانوی سه ساله ، که به باباش می نازه
بابای من کجایی (2)
بعد ازغروب خورشید،درروز خون و آتش
وقتی که دید عمّه ، در قتلگه نمود غش
دنبال عطر بابا ، هر گوشه ای سفر کرد
خیمگه تا قتلگاه ، او هر کجا گذر کرد
از کربلا به کوفه ، از کوفه تا شهر شام
با تازیانه ! سیلی ، بر زخمش زد ا لتیام
چهل منزل از کربلا ، در جستجوی بابا
با عطرو بوی سیب اش،او بوده همراه ما
در نیمه های یک شب ، آمد کنج خرابه
دیدار دُخت و بابا ، عمّه در اضطرابه
از این روضه ی پر سوز، دلِ عالم کبابه
از این غم جهان سوز ، دل عالم کبابه
سر را بغل گرفته ، می بوید و می بوسد
صدها حرف نگفته،می گوید و می بوسد
وقتی ز روی ناقه ، من بر زمین فتادم
اگر نبود عمّه ، آنجا من جا می ماندم
بابای مهربانم ، خوش آ مدی خرابه
دردت نشست به جانم،خوش آمدی خرابه
این رگ های بریده،با لب های پر از خون
پیشانی ات شکسته،دخترتوست دل خون
تو را به جان زهرا ، بر من نما نظاره
قلبم ز داغ دوری ، گردیده پاره پاره
من را ببر پدر جان ، شامی حیا ندارد
بر دین و بر شریعت ، شامی وفا ندارد
بابای من کجایی(2)
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)