«مادرم خیلی جونه»
توی شهر بی نشونه ، بابامون یه پهلونه
مادرم خیلی جونه ، چون بهار اون خزونه
با دلی غمین و خسته،رو به رو مادر نشسته
بابامون یه قهرمونه ، ولی با دستای بسته
مادرم خیلی جونه،روی بازوش یه نشونه
داغ محسنش رو دیده،با دلی که غرق خونه
عمر مادرم تمومه ، آفتابِ لبِ بومه
صدمصیبت شده همراه،زندگیش دیگه تمومه
مردم مدینه دیگه ، بزنید به سینه و سر
واسه روضه ی یه کوچه ،مادری میون یک در
دیگه از تو بیت الاحزان ،صدای گریه نمی یاد
آسمون داره می باره ، تو صدای غرش باد
حق مرتضی رو خوردن خدایا خودت گواهی
نیمه شب انیس اوشد نخلایی وحلقه چاهی
در خونه ای که جبریل،با اجازه پا می زاره
آتش عقده و کینه،چه بلا سرش می یاره
حالا دیگه این گل عشق،خورشید دم غروبه
ذکر اون عبد خدایی ، که مقلب القلوبه
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)