دو بیتی های شب قدر
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
در شب قدر بیا قدر خودت را تو بدان
استغاثه بکن و دشمن خود را تو بران
با دعا و ندبه و جوشن کبیر و حال زار
خالق خود را برای خویشتن یکدم مران
.................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
ریسمان دلم از صحن طلا رفت نجف
یا رضا گفت وبا اذن خدا رفت نجف
دست بوسی علی در شب قدر مولا
یا الهی بعلی گفت! کجا رفت؟ نجف
................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
الهی باالحسین ما بی قراریم
به جز در روضه ها جایی نداریم
حسین دار و ندار سینه زن ها
در این بزم عزا بنگر که زاریم
.................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
امشب به بقیع و فاطمه بسته دخیل
او شافع محشر است چون رب جلیل
صاحب عزا حضرت زهراست امشب
فاطمه بود یک زن بی مثل بی بدیل
...........
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شب قدر است ومناجات سحرمی چسبد
گریه و ناله برای پدر از سوی پسر می چسبد
کاش آقا نظری بر دل ما هم بکند
وصل زهرا و علی،ضربه به سرمی چسبد
...............
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
یا علی گفتم در صحن نجف بستم دخیل
با عنایات امیر المومنین آ ن بی بدیل
گفتم آقا آرزوی صحن تو ماند بر دلم
ای که یوسف میزند زانو به پایت یا جمیل
..................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شب قدراباالایتام مولای یتیمان است
همان که کوله بارش نان طفلان است
نشد سیراب یک شب مرد نخلستان
علی که همدمش هرجا فقیران است
...............
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
قبولم می کنی ای شهریار عالم فانی
گرفتار توأم آقا شفاعت جان جانانی
تویی اول و هم آخر وصی خاتم مرسل
بوددستم به دامانت میدانم که میدانی
...............
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
نیمۂ شب ،تا به سحر ،یارب الهی العفو
نیمۂ شب ،با چشم تر ،یارب الهی العفو
تو دل شب غرق گناه من اومدم خدایا
نیمۂ شب ، قرآن به سر،یارب الهی العفو