ربی که کار یار ما را دلبری کردما را به بازار عزایش مشتری کردبی ارزشیم اما گرفتار حسینیمچشمان زهرا خوب ، ذره پروی کردحاشا که در داغ حسینش کم (بیشتر ...)
خراب آمده ام، باز رو به راهم کنمسیحِ من بِدَم و عاری از گناهم کننیامدم به تمنای آب و نان سویتکمی به حرمت ام البنین نگاهم کنفدای جُون شوم ، روسپید (بیشتر ...)