ربی که کار یار ما را دلبری کردما را به بازار عزایش مشتری کردبی ارزشیم اما گرفتار حسینیمچشمان زهرا خوب ، ذره پروی کردحاشا که در داغ حسینش کم (بیشتر ...)
خراب آمده ام، باز رو به راهم کنمسیحِ من بِدَم و عاری از گناهم کننیامدم به تمنای آب و نان سویتکمی به حرمت ام البنین نگاهم کنفدای جُون شوم ، روسپید (بیشتر ...)
از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شدغصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شدخواب بودم، غافل از احوالِ خود، تا ناگهانبا صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شدناله (بیشتر ...)