#حضرت_رقیه_س
#روضه_مجازی
#ما_بدون_روضه_میمیریم
می نشینم رو به روی نیزه ها سوی عمو
تا بگویم من چه دیدم دیده ها سوی عمو
من که عمری روی دوشت عرش را سیر کردهام
حال در کنج خرابه ، عمه را پیر کردهام
حرف ها دارم عمو اما ببین لکنت زبان
از من آذرده دل برده دگر محنت توان
راستش خیلی از این قوم بدم می آید
هر چه که دوست نداشتم سرم می آید
حرف ها دارم عمو اما ببین مویم سوخت
در نبود تو و اکبر به خدا رویم سوخت
مجلس بزم یزید اشک مرا در آورد
عمه از دست رباب زیور و زر در آورد
پیش من ، بر نوک نی سنگ به جانا میزد
سرش افتاد زمین ، ضربه به بابا میزد
فرشید حقی
@farshid_haghi315