«ادبیات پایداری باید آپدیت شود»
#یادداشت
سلام
حاجی جان کیفیت غذا عالییییی بود همه تشکر کردن
خدا برکت و سلامتی بده انشاالله
❇️ مسئول بیمارستان بود؛ معلوم نیست به بندگان خدا در بیمارستان چه غذایی میدهند که غذای موکب هیئت اینقدر به مذاقشان خوش آمده و حالشان را جا آورده. البته از حق نگذریم هیئت شریف در کنار همه خوبیها و خوشیهایش، کیفیت غذایش هم بیستِ بیست است و اصلا به قول برخی خادمها یکی از دلایل مخاطب زیادش همین نذریهاییست که جا دارد انگشتت را هم با باهاش بخوری و محرم و صفر که تمام شد، روزشمار فاطمیه بگذاری که دوباره بساط آشپزخانه هیئت برپا شود و دلی از عزا درآوری.
🔸 کمتر از خودمان تعریف کنیم؛ این روزها اینقدر روایت برای تعریف کردن در این مملکت پیدا میشود که طعم و بوی غذای موکب هیئت شریف در آن گم است؛ تازه کل هنرمان این بوده که به پرستاران و کادر درمانی، آن هم فقط در سه بیمارستان تهران کمکی بدهیم. خط مقدم هم قسمتمان نشده هنوز برویم و از پشت خط داریم تغذیهشان میکنیم تا جان داشته باشند و در این ابتلای جمعیمان کم نیاورند.
🔸 این ابتلا جمعی هست، همهمان داریم با گوشت و پوست و شارژ و دیتای گوشی حسش میکنیم ولی قسمت یکی از این ابتلا خانهنشینی و دورکاریست و قسمت بعضی هم «و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا». اقتضای شغل بوده یا قسمت یا دعوت یا همت یا هرچیز دیگری که اسمش بگذاریم، «لایستوی» درست و حسابیای هست بین ما و آنها. حالا وسط این قائم بودن آنها و قاعد بودن ما کاری که از دستمان برمیآمده، فعلا همین بوده. پشت خط بساط کاری را که خوب بلد بودیم علم کردهایم؛ کاری یک عمر است برای عزاداران اربابمان مشق میکنیم و امروز به حکم نفس گرم ارباب که فرمود: «اعلموا ان حوائج الناس من نعم الله علیکم» و به حکم حرف مولا که به مالک اشترش گفت «یا برادر ایمانی تو هستند و یا در آفرینش همانند تو»، دوباره مشغولش هستیم.
🔸 فعلا از دستمان همین برآمده، تعدادیمان راه افتادهاند از اینور شهر به آنور شهر تا ماسک و الکل تولید کنند و برسانند آنجایی که نیازش بیشتر است، تعدادی هم دست به کد شدهاند تا کرونا زودتر رختش را بربندد، تعدادی هم آشپزخانه کوچکی راه انداختهاند و غذای گرم و خوشطبعی میدهند دست آنهایی که جانشان را کف دستشان گذاشتهاند این روزها. تعارف و این چیزها را بگذاریم کنار، غذای بیمارستان اسمش رویش است و به لعنت خدا هم نمیارزد، حالا که یک ماه است خیلیهایشان حتی نشده که فرزندشان را هم ببینند و نفسی تازه کنند، این غذای گرم خداقوت خشک و خالی ما مثلاهیئتیها به این هیئتیها و کربلاییهای واقعی باشد.
🔸 فضا هم بد سورئال شده؛ رجب و شعبان آمدند و میروند و یک هیئت مشتی هم نشده بگیریم خیر سرمان و نمازمان هم کنج خانه و فرادیست، از آنور بساط الکل برای بیمارستانها میبریم و دربهدر دنبال ماسک و گان و روپوش. به ما چه ربطی دارد؟ حتما خود صاحب هیئت هم بود، این روزها دنبال این کارها بود.
🔸 اصلا شاید این درد وجدان امانمان را بریده، همین که نشود این روزها بگذرد و ما بیخیال نشسته باشیم و منتظر تا اوضاع خوب شود و ابر و باد و مه و خورشید و فلک کار را از آب درآورند. نه؛ اسم ما باید در ورقهای این روزها ثبت شود، هرجور شده، یکی آشپزیاش خوب است و غذا میپزد، یکی دستش به دهنش میرسد و کمک میکند، یکی کدزن است و اپ میزند، یکی خبر کار میکند و به مردم آموزش میدهد و محتوا متنی و تصویری درمیآورد، یکی چرخ خیاطی گردوخاکگرفته را دوباره به برق میزند و ماسک میدوزد، یکی برج تقطیر خانگی راه انداخته و الکل تولید میکند، شاید حتی یکی هم در حد توانش خود و خانوادهاش را به ماندن در خانه تشویق میکند و حظ و بهرهاش را هم میبرد.
🔸 این روزها را یادمان باشد، دقیق و درست هم یادمان باشد، هم اشتباهها و خطاها را ثبت کنیم و اجازه ندهیم تا فقط حماسهها و همتهای بلند مشق کتابها شود و همین خطاها فرداروزی در موقعیت دیگری گریبانمان را بگیرند، هم این حالوهوای ملتی که خوب بلد است اینجور وقتها خوب خودش را نشان بدهد، باید لالایی خواب نسلهای بعدی باشد. اصلا ادبیات پایداری کتابهای فارسی باید یک فصل داشته باشد به اسم کرونا.