کربلایی مهدی عزیزی

۲۶ بهمن ۱۳۹۸ 350 0 نظر
مردم بهم شیرآفرین نمی‌گن داره من و میکشه این "نمی‌گن" ام‌البنین چقد بهم می‌اومد دیگه بهم "ام البنین" نمی‌گن ام‌البنین شدن چه دردسر داش
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

کربلایی مهدی عزیزی کربلایی مهدی عزیزی ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
مردم بهم شیرآفرین نمی‌گن

داره من و میکشه این "نمی‌گن"

ام‌البنین چقد بهم می‌اومد

دیگه بهم "ام البنین" نمی‌گن



ام‌البنین شدن چه دردسر داشت

تابوتش و معلوم نشد کی برداشت

غریبیِ امروزش و نبینید

ام‌البنین یه روز چهار پسر داشت



بوی علی چارتاییشون می‌دادند

خیلی برا فاطمه جون می‌دادند

یادش بخیر دور و برم که بودن

همه منو به هم نشون می‌دادند



کبوتر مدینه پر نداره؛

خونه‌م ستاره و قمر نداره؛

"دیگه منو ام‌البنین نخونید"

ام‌البنین دیگه پسر نداره؛



غصه و ماتم منو می‌بینن

اوضاع درهم منو می‌بینن

اونایی که محو رشیدی‌م بودن

حالا قد خم منو می‌بینن



کشته شدن ولی خبر نداشتم

به هیچ کدومشون نظر نداشتم

تا می‌بینید منو بگید: "حسین جان"

اصلاً خیال کنید پسر نداشتم



دلم شکسته؛ می‌دونم شکسته

قدم کمونه؛ گمونم شکسته

روزا میام تو آفتاب می‌شینم

از چار طرف سایه بونم شکسته



همه‌ش می‌گفت: برام گلاب نیارید

منو دیگه پیش رباب نیارید

سر مزار من اگه اومدید

هر چی میارید ولی آب نیارید؛
جدیدترین محبوب ترین آلبوم صوت
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کربلایی مهدی عزیزی می باشد.