حاج محمود کریمی

۲ مهر ۱۳۹۶ 15793 0 نظر

مناجات

 

یاصاحب الزمان 

به من اثبات شد از نزدیک هم نزدیک تر هستی

رفیق روزهای بی کسی از هرنظر هستی

امام زمان

دلیل جزییات اشک هارا خوب می دانی 

تماما مو به مو از درد دل ها با خبر هستی

به من ثابت شده از بس که نشد شد شد

تو در فکر من ناچیز حتی از خود هم بیشتر هستی

امام زمان

خجالت می کشم از طرز حاجت خواستن هایم

زبانم که گفتم نگاهم کن اگر هستی

یاصاحب الزمان 

برای هجرت از چیزی که هستم سوی آزادی

تو همراه منه بی دست وپا در این سفر هستی 

تمام بد بیاری های آدم حکمتی دارد 

یکی اینکه تودر یاد گرفتاران قدر هستی

منه حاجت روا را باز محتاج نگاهت کن

که من محتاج اگر باشم تو در من مستمر هستی

یا صاحب الزمان 

.................................................................

روضه

 

کیستم من در دریای کرامت

ثمر نخل امامت 

گل گلزار حسینم 

دل ودلدار حسینم

همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم

سروجان بر کف پیوسته خریدار حسینم

سپهم اشک وعلم ناله  در شام علمدار حسینم

سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم 

من آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم

منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه در شهوار حسینم

بخدا عمه ی ساداتم ودر شام بلا مثل عمو 

قبله ی حاجاتم و سر تا به قدم آیینه ام وجه امام شهدا را

حال در شام بود تربت من کعبه ی حاجات 

همه ی خلق به گرد حرمم گرم مناجات 

بیایید که این جاست پس از تربت زینب حرم عمه سادات 

همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید

به یاد رخ نیلی شده ام روضه بخوانید به جان پدرم

دور مزار منه مظلومه بگردید وبدانید 

که با سن کمم مادر غمخوار شمایم 

ن در این عالم دنیا که به فردای قیامت 

به حضور پدرم یار شماییم 

همه جا روشنی چشم گوهر بار شمایم 

همه ریزید چو میثم زغمم اشک که گیرم همه جا دست شمارا

روز عاشور که در خیمه پدر از منه مظلومه جدا شد 

به رخم بوسه زد واشک فشاند 

رو به سوی معرکه کرب وبلا شد 

سرو جان وتن پاکش همه تقدیم خدا شد 

به ره دوست فدا شد 

حرم الله پر از لشکر دشمن شد 

وچون تایر بی  بال پریدم 

گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم 

شرر از پیروهنم شعله کشید و ز  جگر آه کشیدم 

که سواری به سویم تاخت 

وبا کعب سنان بر کمرم زد 

به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را 

شب شد عمه مرا برد سوی خیمه وفردا به سوی کوفه سفر کردم 

وز از کوفه سوی شام بلا آمدم ودر وسط ره چه بلاها  به سرم آمدو 

یه شب ز روی ناقه زمین خوردم وزهرا بغلم کرد و سرم بود روی دامن 

آن بانوی عصمت به دلم شعله آهی که ایان گشت سیاهی ندانم به چه جرمی و 

چه گناهی به جراحات جگر زخم زبانش نمکم زد 

دل شب در بغل حضرت زهرا کتکم زد 

پس از آن دست مرا بست پیاده بسوی قافله آورد 

چه بهتر که نگویم  غم دروازه شام و کف و خاکستر و سنگ و لب بام وستم اهل جفا را 

همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشه ویرانه سرا منزل ما شد 

چه  بگویم که چه دیدم چه کشیدم

همه شب دم به دم از خواب پریدم

پس از ان زخم زبانها که شنیدم 

چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم 

چون یکی تایر روح از قفس جسم پریدم 

به لبش بوسه زدم و دور سرش گشتم و از شوق به تن 

جامه دریدم  دولبم روی لبش بود 

که ناگاه در ان نیمه شب از خواب پریدم

زدم اتش ز شراره  جگرم  قلب تمام اسرا رو

اشک در دیده وخون در جگر و آه به دل سوز به جان 

ناله به لب سینه پر از شعله 

فریاد زدم  داد که عمه پدرم  کو 

 بگو آنکس که روی دامن او بود سرم کو

چه شد اه که تابید  در  این کلبه احزان کشید از ره احسان 

به سرم دست نوازش همه  از ناله من اه کشیدند 

به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که صورت خورشید عیان بود

  نهادند به پیشم که در آن راس منیر پدرم بود همان گم شده 

قرص قمرم بود 

سرکش به بصر بود

به لب داشت همی ذکر خدا را

چه فروزان قمری بود

چه فرخنده سری بود

رخ از خون جبین رنگ

به پیشانی او جای یکی سنگ 

لب خشک وترک خورده ی او بود کبود از اثر چوب 

به پریشانی مویش که نگه کردمو دیدم

اثز نیزه و شمشیر به رویش

بغلش کردم ودیدم 

بغلش کردم وبا بگریه زدم بوسه به رگهای گلویش 

نگه کردمش و دیدم دولبش در حرکت بود

به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان

مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم 

امده ام تا که تو را هم ببرم

از پدر این راز شنیدم 

زدل سوخته لبیک یا ابتا گفتم 

پرواز کنان سوی جنان رفتم ودیدم 

عمو عباس و علی اکبر فرخنده لقا را 

 یه گوشه خواب بودم خیلی اروم

ولی پیچید تو گوشم صداشون

نمیبردن اگه گشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشون

من که جدم علی به وقت نماز  داد انگشتری به اهل نیاز

مادر فاطمه سه لیل ونهار 

کرد افطار خویش را ایثار

من خودم گوشواره میدادم

در به ان نابکار میدادم

پس بگو تازیانه کم بزنند

دخترم دخترانه ام بزنند

نمیبردن اگه گوشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشون

گدشت و گم شدم توی بیابون

اخه از قافله جا مونده بودم

یکی اومد برم گردوند بابا ولی کاشکی همونجا مونده بودم

بابا بد اخلاقن چقدر مردای شامی

به جای قلب سنگه تو دلاشون

با این دستای سنگینی که دارند دلم میسوزه واسه بچه هاشون

یه جوری زد چشام تاره هنوزم

قدم از درد خم موند

جای دستش یکم بهتر شده اما

جای انگشترش رو صورتم موند

تو روی نیزه و من روی ناقه

تو چشمات باز و من دستام بسته

چقدر شکل همیم بابا نگاه کن

منم مثل تو دندونم شکسته

النگو هامو تو بازار فروختن

دیگه فرقی به حال من نداره

ولی ای کاش اینجوری نمونن

اخه مال یتیم خوردن نداره

به ماه اسمون میگفت

شمع شبستون منی

یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منی

راستی تو از تو اسمون بببن بابای من کجاس

بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه ها

بابا منو ببر من جا میمونم عممو میزنن

شیرین زبونیم تموم شد

مال اون وقت بود که دندونام سالم بود


صوت : شب سوم محرم96 - روضه - به من اثبات شد از نزدیک

------------------------

پیش زمینه

پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل

یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد

پیغام علقمه به نجف برد جبرئیل

یا مرتضی علی قمری داشتی چه شد

 نو الائمه گفت ام الائمه گفت جد الائمه گفت

 نوحو علی الحسین

نور ازل حسین و سلام علی الحسین

.............................................

زمینه

عمه به من گفتی که بابام پیش خداست

اما ببین سرش همینجا پیش روی نیزه هاست

منم مث مادر بزرگم باباییم

نمیدونم بابام کجاست

منم شبیه فاطمه بعد بابا عمرم کمه

چشام مث زهرا کبوده

قدم مث مادر خمه

من و عمه ها فتح  کردیم شامو

خریدیم ابروی بابا مو

ببین زخم دست هامو

پاهامو چشمامو

بیت الحزانم شده این ویرونه

درد منو فقط مادر میدونه

بابام ببین چقدر شدم عین مادرت

از بس نفس نفس زدم دنبال سرت

دیگه نداره طاقت سیلی صورتم

برس به داد دخترت

اتیش گرفته شونه هام

از دست تازیانه ها

بسته به روم مث مدینه 

در تموم خونه ها

چی میخاد بابا دشمن از جونم

چی میخاد تازیانه از شونم

..اتیشه پهلومه زخمام از بوسه ی بابام محرومه

 بیت الاحزانم شده این ویرونه 

من و عمه هام ترک کردیم شام رو 

خریدیم ابروی بابامو

ببین زخم دستام پاهامو چشمام و

بیت الاحزان شئه این ویرونه حال منو فقط

مادر میدونه 

مث مادر بزرگم اینجا تو غربتم

تو ویرونه کسی نیومد زیارتم

اینقد صدای خنده ها

قلبمو شکست 

دیگه تمومه طاقتم 

گریه شده دوای من

یکاری کن برای من

میگن باید آروم بگیره صدای گریه های من

عجل وفاتی شده ورد لب هام

خسته شدم خدا بابامو میخام

تو نبودی و من بی تو مردم

با گریه ابروشونو بردم

تموم راه سیلی میخوردم

از سیلی مردم 

بیت الاحزانم *

..............................................

الا یا ایها الساقی ادرکاسا وناولها

حسین جانم حسین جانم

که عشق اسان نمود اول ولی افتاد و مشکل ها

حسین جانم حسین جانم 

شب تاریک و بیوه موج گردابی 

چونین های 

کجا دانند و  حال ماسبک بالان ساحل ها

راس تورا به نیزه ای 

نشانده دشمن علی

نمی روم ولی مرا 

به این بهانه می برد 


صوت : شب سوم محرم96 -زمینه - عمه بهم گفتی که بابام پیش خداست

..............................

نوحه 

بگو کجایی آهای ابروی ابرو کجایی

دوازده ماه پی تو گشت ماه کوه به کوه بگو کجایی

دوباره مرغ تورا محرم دوباره کردس ارزو کجایی

شب رقیه است ز روضه ی عموست گفتگو کجایی

شبی زکه او گفت عمو نگیر از رقیه رو کجایی

برای سیلی بهانه دستش امده عدو کجایی

شدن خیره به گوش و گوشواره ام عمو کجایی

عمو به سرعت رسیده دست زجر از هرسو کجایی

یکی به بگوشم یکی نشته بر ته گلو کجایی

مرا ز مویم بلند کرده مو به مو کجایی

به لکنت گفت عمو کجایی

خبر رسیده که دختری به محضر پدر رسیده

عموش رفته به خیمه از نبود او ضرر رسیده

به اصغر او گفت به تو عطش به من دو چشم تر رسیده

تو تیر خوردی ولی به گوش من اثر  رسیده

به تو سه شعبه به من دو شعبه بیشتر به گوش من دوشعبه بیشتر رسیده

سه شعبه و دست به مارسیده هرچه شعله ور رسیده 

شروع قصه است ولی رقیه قصه اش به سر رسیده

رقیه دیده  که تکه تکه  تکه تکه یه نفر رسیده

چنان مرا زد که جای گونه رنگ دست او پریده

حسین 

 


صوت : شب سوم محرم96 - واحد - بگو کجایی آهای آبروی آبرو کجایی

........................................................................

دودمه 

 

عمه بیا گمشده پیدا شده

کنج خرابه شب یلدا شده

آمده بابا از پی دختر

الله اکبر الله اکبر

 

حسین سرباز ره دین بود

عاقبت حق طلبی این بود

از سر نی گفت سبط پیامبر

الله اکبر الله اکبر

--------------------------------------------------

شور

الا نوحو

به آتش این غم

الا نوحو

به داغ محرم

الا یا اهل العالم

الا نوحو

به دستان علمدارم

به چشمان سپه دارام

به اشک زینب و سجاد

زمانی که علم افتاد

به بی تابی بیمارم

الا نوحو

به اتش این غم

الا نوحو

به داغ محرم

الا نوحو

الا یا اهل العالم

الا نوحو

به خون کاکل اکبر

به قنداق علی اصغر

برا این ناله مادر

برای چادر خواهر

برای غارت معجر

الا نوحو

به آتش این غم

الا نوحو

به داغ محرم

الا نوحو

الا یا اهل العالم

الا نوحو

به طفلان پریشانم

الا نوحو

به خیمه گاه سورانم

الا نوحو

به روی خاک پسر هایم

الا نوحو

روی نیزه قمر هایم

الا نوحو

برای سر دلیرانم

الا نوحو

 
صوت : شب سوم محرم96 - دودمه - حسین سرباز ره دین بود

----------------------------------------------

شور 

منم کمترین بنده ی تو تو شاهی

خدا خونمو پات بریزه الهی

کسی رو به غیره تو  آقا ندارم

دلم رو اوردم بگم با تو هستم

رو  پات سر میزارم

من درد تو درمون

من خشک تو بارون

جان آقا ای جان آقا

محاله که من از  مسیر جدا شم

تو هر جا که باشی محاله نباشم

از اون شب که قران سر نیزه خوندی

دل من نه تنها همه عالم و پای عشقت کشوندی

من قاری   تو قران

من ای وای    تو ای جان

جان آقا ای جان آقا

نفس هام فدای مسیر عبورت

تازه زندم  میخونم تو دستگاه نورت

تو اونی که خورشید ازت نور میگیره

من اونم که عمری  به عشقت اسیره

از این عشق میمیره

من بنده تو مولی 

من تشنه تو دریا

جان آقا ای جان آقا 

جونا رسیدند حریمت به یاری

نذاشتند بگن که مدافع نداری

گذشت اون روزا که نداشتی فدایی

دیگه دنیا دیده جوونا چی میخان

شدن کربلایی

من دل تو دلبر

من سر تو سرور

جان آقا ای جان آقا

لب عطشان اقا

تن عریان اقا جان اقام

غریب اقا

حسین حسین حسین حسین 


صوت : شب سوم محرم96 -شور - منم کمترین بنده ی تو

کوفه و کربلا گذشت

سخت به عترتت ولی

هیچ کجا به سختیه شام بلا نمی شود

ای بدن تو غرق خون

ای سر و روت لاله گون

با چه خضاب کردی

خون که حنا نمیشود

گرد حرم دویده ام

صفا و مروه دیده ام

هیچ کجا برای من

کرب و بلا نمی شود

--------------------------------------------

هیچ کجا برای من کرب و بلا

نمی شود

ای بدن تو غرق خون

ای سر روت لاله گون

 

 

 

گزارش 3
برای ارسال نظر وارد شوید و یا ثبت نام کنید.

comments نظرات

هنوز نظری ارسال نشده است.
جدیدترین محبوب ترین داغ ترین
تمام حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حاج محمود کریمی می باشد.